در بند این مباش که اگر چیزی خصوصی از خود نوشتی، دیگران ممکن است به نوعی دیگر دربارهی تو قضاوت کنند؛ ممکن است دیگران در تو دیگر به دیدهی احترام ننگرند، دیگران ممکن است از شرم سرخ شوند. این مهم نیست که قضاوتهای قراردادی ِ دیگران دربارهی ِ تو چیست و چه خواهد شد. تو آمدهای تا تمام قراردادها را بشکنی، تمام قوانین را از میان برداری، تمام اصالتها را برهنه کنی و رسوا شدنشان را نشان بدهی. باید موقع نوشتن به خود بگویی: سر بکش ای غول درون تا ببینم دیگر به چه زیباییهایی آراستهای. سر بکش ای درون تا ببینم در تو چه چیزهای دیگری نهفته است.
[...] کاغذ خائن نیست. چیزی را از کاغذ پنهان مکن. هر چه را که در ذهنات میگذرد بر روی کاغذ بیاور. زندگی ِ تو همان است که آزادانه از ذهنات عبور کرده است؛ هیچ کس جز تو، تاریخ خصوصی ِ تو نیست و هیچ تاریخی جز تاریخ ِ خصوصی ِ تو وجود ندارد.
بخشهایی از کتاب جنون ِ نوشتن، دکتر رضا براهنی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر