ترفند نظم‌گرایی ایرانیان

منوچهر آتشی، شاعر نامدار، در کتاب «شاملو در تحلیلی انتقادی» (یکی از پنج مجموعه کتاب انتقادی او درباره‌ی پنج غول شعر معاصر ایران، که توسط  نشر «آمیتیس» در سال1382 منتشر شده) به موضوع ترفند ایرانیان در پاسداری فرهنگ و زبان فارسی، پس از حمله‌ی اعراب به ایران، می‌پردازد و می کوشد تا بدین طریق پاسخی به آن‌چه شاملو در طعن و تمسخر کهنه‌سرایان عرب‌گرای ایرانی گفته بود، بدهد (صص 21 و 22). آتشی هم‌چنین منبعی را برای درک گسترده‌تر این بحث معرفی می‌کند: «دوران عربی‌نویسی ایرانیان، نشر دشتستان».
این نکته، به گمان من تأمل‌برانگیز و پذیرفتنی‌تر است از آن‌چه دیگران (زرین‌کوب در"دو قرن سکوت"، مطهری در "خدمات متقابل اسلام و ایران" و...) مطرح می‌سازند؛ دسته‌ای، ایرانیان را پس از حمله‌ی عرب و اسلام، منفعل و خفته در دو قرن سکوت می‌پندارند و دسته‌ای دیگر ایرانی را تدارکچی و خادم عرب و اسلام می‌دانند که سال‌ها منتظر چنین منجی دادگری بوده است. چکیده‌ی نظریه‌ی سوم نیز این‌گونه با ادبیات دیرسال ما پیوند می‌خورد که:
عرب در هجوم خویش به ایران، دو حربه‌ی کارا داشت؛ یکی زبان که عربی بود و دیگری دین که اسلام‌اش می‌خواندند. تأثیر دین اعراب بر عمیق‌ترین لایه‌های روح ایرانیان راه یافت. و چنان نشست که تا امروز هست؛ بر روان اجتماعی ما هنوز هم لطافت و رِّقت چنان می‌نشیند که مرام ایرانی بر جان و خِرَدِ مردمانِ خویش، آداب رواداری و تسامح را، در پذیرش هر شکل تازه، پس از ایرانی کردن‌اش، نشاند.
اما چرا زبان عرب ــ به تمهید و زور شمشیرشان حتاــ جای‌گزین فارسی ما نشد؟ ــ می‌گوییم "شمشیر". چون عرب، فرهنگ نداشت و تمدنی هم. جز اسلام نیز بدلی نداشت تا بتواند در پس راندن زبان فارسی از آن بهره بگیرد، پس به ناگزیر از دَر ِ زور در آمد. و بنابراین ایرانی مسلمان شد و عرب نه.
ایرانی نه تنها لزوم و علاقه‌ای به جای‌گزینیِ زبان دوست‌داشتنی‌اش نمی‌دید، بلکه حتا به مقاومتی فرهنگی نیز برآمد و سماجتی از خود در حفظ زبان و هویت تاریخی‌اش نشان داد که تعبیر دو قرن سکوت ِ دکتر زرین‌کوب نیز با این توصیف مورد تردید است؛ و یا اگر سکوتی هم بوده، به نحوی جبران شده است. اما عرب خصیصه و روحیه‌ای شعرپسند داشت و با "حُدی" اشتران‌اش را به طرب می‌آورد. پس نخبگان ایرانی با اطلاع از شعر دوستی آنان،  فنون شعرپردازی عرب را آموختند و به سرودن شعر عربی پرداختند و شاعران عربی‌نویس بزرگی نیز از میان خود پروراندند که جزو ِ  سرآمدان شعر عربی، و حتا تأثیرگذار بر اندیشه ی عرب در شمارند. بدین ترتیب عرب که انگار راضی شده باشد از این استقبال، از زبان بازیافته ی فارسی و حالا اندکی مصون از حرص عرب، غافل ماند. و چنان شد که «پس از بازیابی زبان فارسی و رونق سریع آن در ایران، نخبگان ایرانی، از طریق سرودن شعر در عرصه‌ای وسیع، زبان ِ به رنج و کوشش باریافته را در اوج صمیمیت و عشق مصرف شعری کنند.»
بنابراین علت روی‌آوری ِ ما ایرانیان به نظم، این حرف‌ها بوده که می بینیم در آن دوره  داستان‌نویس فارسی ــ‌به معنای امروزی یا در حد نثرپرداز حرفه‌ای‌ــ نداشته‌ایم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...