ادبیات در نشریات محلی
گفتوگو از: تئلناز نعمتی
اشاره: سال ۸۲ همکار ادیب، فرهنگی و پرتلاشم سرکار خانم نعمتی برای تحقیقی میدانی یا پژوهشی دانشگاهی، پرسشنامهای تنظیم کرده بودند دربارهی وضعیت صفحات ادبی و فرهنگی نشریات محلی استان زنجان. من هم به صورت کتبی پاسخها را نوشتم. اکنون در بازنشر این گفتوگو، متن سؤالات را ندارم و خاطرم نیست، بنابراین موضوع پرسشها را به صورت تیتروار در بالای جوابها نوشتهام. اکنون متن آن مصاحبه را همراه با سپاس من از خانم نعمتی، از نظر میگذرانید:
سرکار خانم تئلناز نعمتی
بنا به درخواست سرکار عالی به پرسشها پاسخ دادهام. اگر فرصت بیشتری داشته باشید میشود بحث را مفصلتر پی گرفت.
دربارهی معلومات نویسندگان، با توجه به آثار رسیدهشان، نتوانستم قضاوتی بکنم. دربارهی موضوعات آثار نیز کمکی به شما نمیتوانم بکنم، چرا که کاملاً با موضوع دادن به شعر و داستان مخالفم و عقیده دارم که خود شعر و داستان موجد موضوعاند. ثانیاً امروز دیگر نمیتوان انتظار انتقال یک پیام و موضوع سیاسی یا اجتماعی و... از یک شعر و داستان داشت. در آثار رسیده نیز به چنین موضوعاتی که گسترده و عام باشند، برنخوردهام.
ضمناً پیشنهاد میکنم اگر بنا دارید این گفتوگو را به همین صورت پرسش و پاسخ آماده و تدوین کنید، مجدداً در طرح پرسشها بنا به پاسخهای داده شده، تجدید نظر کنید تا سؤالات از حالت «بله یا خیر» و پرسشنامهای خارج شوند.
۲۰ آذرماه ۱۳۸۲
با دوستی
۱. وضعیت استقبال از صفحات ادبی مطبوعات محلی
اولین کلماتی که به ذهنم میرسند، رخوت و رکود هستند. دلایل عمدهای را نیز در پیدایش چنین فضایی دخیل میدانم که یکی از آنها پخش نامناسب مطبوعات محلی و عدم دسترسی خوانندگان، به ویژه علاقهمندان ادبیات و فرهنگ به مقالات و شعرهای چاپ شده در این نشریات است. ایجاد فضایی مناسب برای نشر داستان و شعر و اطلاع علاقهمندان از وجود چنین نشریات و صفحات ادبی آنها، خود به خود موجب میشود که مخاطبان بیشتری به سمت صفحات مختص شعر و داستان کشیده شوند و انگیزهی بالاتری برای نوشتن و نظر دادن راجع به موضوعات ادبی در آنها به وجود خواهد آمد.
البته بخشی از رخوت و رکودی که از آن یاد میکنم به گردن مسؤولین و دبیران صفحات ادبی مطبوعات محلی زنجان است. چرا که اغلب سردبیران و مدیران مسؤول جراید محلی به شکلی ناآگاهانه و گاه از سر ناچاری، مسؤولیت ادارهی این صفحات را به عهدهی افرادی ناآگاه در حوزهی شعر و داستان و به طور کلی ادبیات قرار میدهند و یا تحصیلات ادبی و کلاسیک آنها را مورد توجه قرار میدهند. در حالی که داشتن تحصیلات خاص و مرتبط با موضوع، تنها ملاک توانایی اشخاص برای ادارهی این نوع صفحات نیست، زیرا اصولاً علاقه و پیگیری و به خصوص سلیقهی شخص، اولویت اساسی و ملاک واقعی است و همچنین میزان مهارتهایی که شخص در کوتاهنویسی و جاسازی حجمی نسبتاً بالا از اخبار و یادداشتها در تک صفحهای از یک نشریهی فرضاً ۸ صفحهای، از آن برخوردار است.
با این وجود تصور میکنم هنوز خیل عظیمی از مخاطبان را پیدا نکردهایم، و هنوز موفق نشدهایم که با آنها ارتباط برقرار کنیم. چرا که سلایق متعددی حتا در این شهر و استان بروز پیدا نکرده و نیاز خوانندگان چندان که باید برآورده نشده است. هستند کسانی اگر چه قلیل و انگشتشمار که علاوه بر پیگیری مطالب صفحهی ادبیات و فرهنگ مهر زنجان (آنچه خود در جریان آن هستم) نظرات خود را شفاهی، تلفنی و کمتر کتبی به ما میرسانند. ولی من فکر میکنم این کافی نیست و باید دانشجویان و نویسندگان بیشتری در این زمینه بنویسند و نظر بدهند و در پرباری این صفحات همراه شوند و این مهم تحقق پیدا نخواهد کرد مگر اینکه توزیع و فروش مرتب و به موقع صورت گیرد تا صفحات ادبی نشریات ما به دست علاقهمندان ادبیات این شهر برسد. اگر چه به این گفته هم عقیده دارم که: «تو حرفات را بزن، آنکه باید میشنود و میخواند»، ولی با این حال باید به فکر مخاطبان بیشتر و ذائقههای گوناگونتری بود و به نحوی شایسته، مخاطبیابی کرد.
نکتهی دیگری که دربارهی پرسش شما راجع به صفحات ادبی مطبوعات زنجان به نظرم میرسد این است که دبیران این بخش از نشریات، اغلب دغدغهی نان دارند و به همین خاطر سهلانگارانه به فکر پرکردن و چپاندن یادداشتهایی از سر تفنن و تایپ و چاپ آنها با حروف درشت و فونتهای بزرگ هستند و متأسفانه با اغلاط فراوان تایپی نیز خواننده را از پیگیری دلسرد کردهاند. وقتی یک نویسنده مطلبی برای یکی از نشریات (البته نشریهای که خوش آب و رنگ و خوشفرمتر از بقیه است) میفرستد، کمترین انتظارش بدون غلط چاپ شدن و کم و زیاد نشدن آن متن است. اگر این نویسنده انتظار ندارد وجهی بابت حقالتحریر از نشریاتی که توان مالی چندانی ندارند و صرفاً در فکر پول چاپ و کاغذ آن به سر میبرند، دریافت کند، واقعاً منت باید گذاشت و حداقل انتظار چنین شخص و نویسندهای را که هر از گاهی سر و کلهاش پیدا میشود، باید برآورده کرد و این یک اصل مهم و اولیه است که متأسفانه نادیده گرفته میشود. بنابراین بخشی از این مخاطبان که میتوان تا حد مخاطبان پیگیر و حرفهای نیز آنها را با خود کشاند، از این جهت بدبین و بسیار نامطمئن به نشریات محلی نگاه میکنند. پذیرفتنی نیست که صفحهی ادبیات و فرهنگ، صفحهای که با کلمه و نوع نگارش و علائم نوشتاری سر و کار دارد پر از غلط تایپی و املایی باشد. بخشی از این ضعف همانطور که گفتم باز میگردد به سردبیران سرویس ادب این هفته نامهها و هم چنین ناکارآمدی سیستم فنی این نشریات که امیدوارم با مرتفع شدن این نقایص بتوانیم روز به روز بر حجم مخاطبان بیفزاییم.
به هر جهت مهمترین دغدغهی ما دغدغهی کسب مخاطبان بیشتر است برای رسانش هر چه بهتر مفاهیم و آگاهیهای ادبی به نسل نوگرای امروز. به همین دلیل هم گسترهی توزیع مهرزنجان را افزایش دادهایم چون پیشتر که نشریهمان را به اردبیل، آستارا، تهران و اشخاص و انجمنهای ادبی دیگر شهرها میفرستادیم، استقبال بینظیری صورت میگرفت و هنوز هم این ارتباط و استقبال ادامه دارد. حیات کار ما و رونق آن نیز بستگی مستقیم و بیواسطهای به همین مخاطبان دارد و به نظرم باید به سلایق و نظرات آنها بها داد.
۲. فضای تعاملی نویسندگان و شاعران استان
ببینید! هیچ تعارفی با کسی نیست. هر جا که لازم بوده حتا دوستان خودم را نیز نقد کردهام و به شیوهها و رفتارشان اعتراض داشتهام. واقعیت این است که اغلب نویسندگان و شاعران شهر کوچک، دچار حقد و کینهاند و حسادتها بیشتر از همدلیها و همکاریهاست. بیشتر ما زمان و انرژی زیادی را صرف پاسخ دادن به این نوشته یا آن حرف میکنیم و در نتیجه کمتر به تولید ادبیات خلاقه و زایش شعر و داستان همت به خرج میدهیم. این شیوه و رویه البته در سایر نقاط و میتوانم بگویم در کل کشور رایج است که تاب تحمل یکدیگر را نداریم و سعی داریم به هر نحو ممکن به همصنف خودمان جوابی کوبنده و دندانشکن بدهیم. با این یادآوری که نباید فراموش کرد که به استقبال نفرت رفتن، سرآغاز مرگِ شعر و آفرینش است. در این چرخهی بیهوده افتادن، یعنی پایان خلاقیت.
با این مقدمه میخواهم بگویم که آثار رسیده به هفته نامهی مهرزنجان در نظر من از سایر شهرستانها که کمتر فضای پرتنش و پرالتهابی را در جنگ و جدالهای بیهوده داشتهاند و اغلب به دور از جنحال زیست میکنند و مینویسند، بیشتر بوده. با این تکرار که خالق این آثار هم به مخاطبان بیشتری توجه کردهاند و سعی در گسترش و پخش نوشتههای خود به سایر استانها و شهرستانها داشتهاند و افقهای دورتر و اهداف والاتر را مد نظر گرفتهاند، بدون اینکه دامن شعر و نوشتهی خود را آلودهی منافع باندی و رفاقتی و دشمنیها و چه و چه بکنند که اصلاً با ذات ادبیات در تضاد است. مضاف بر این مزیت که به نسبت سایر شهرستانها که نشریات خوششکل و پرلعابتر، کمتر دیده میشود که محل عرضهی آثار به بهترین نحو و زیباترین فرم برای علاقهمندان ادبیات بوده باشد. باری، با این توصیفات گمان میکنم که کیفیت نشریات زنجان چند سر و گردن بالاتر از نشریات استانهای همجوار دیگر است.
۳. دربارهی داستانهای رسیده
زمانی به این پرسش شما میتوان پاسخ گفت که همهی قصههای رسیده را کنار هم بچینیم و سپس به بررسی آنها بپردازیم. اما به نسبت شعرها، حجم قصههای رسیده کمتر بوده و همهی آنها هم قصهی کوتاه بودهاند. به تبع جریان داستان نو امروز میتوانم بگویم در داستان زنجان هم از فضاها و نمادهای نوتری استفاده شده است. از حالت نقل روایت صرف و روده درازیهای معمول به کوتاه نویسی و به کار گیری مضامین شهری و مدرن روی آوردهاند. داستانی از سایر شهرهای استان داشتهایم که به مراتب قوی و پربار بودهاند و مطلقاً حکایت و توصیف فضاهای روستایی و غیرشهری در آنها دیده نمیشود. علاوه بر همسالانم از معدود بزرگسالانی هم که داستانی داشتهاند و به دستم رسیده بیشتر به مفاهیم جهانی و برخورد انسان با دنیای امروز پرداختهاند؛ مثل داستانهای مینیمال علیرضا ملیحی که مواجههی انسان با دنیای الکترونیکی را به تصویر میکشند و سعی در تبیین جهان مدرن و ماشینی دارند با ترسیم آیندهای که به ظاهر تخیلی و غیرطبیعیست ولی هیچ بعید نیست که این ناممکنها زمانی تحقق پیدا کنند.
۴. دربارهی شعرهای رسیده
غالب شعرهایی که به دستمان رسیده غزل بودهاند ولی خب شعرهایی نو در قالبهایی نوتر هم عمدتاً از شاعران عضو انجمن شعر اشراق که پویا، فعال و پرانرژی شعر مینویسند و با سماجت به شیوههای جدید پافشاری میکنند، به صورت چشم گیری رخ نمایانده است. شعرهای زیادی از شاعران آستارا دریافت کردهایم که به تدریج چاپ میشوند. دو سه سری به صورت مجزا و با واسطهی برخی از دوستان، غزلهایی از تهران به ما رسانیدهاند و یا حتا پست کردهاند. از برخی مناطق و روستاهای محروم زنجان شعرهایی به دستمان رسیده که خب آغاز خوبی برای این شاعران محسوب میشوند ولی در حد چاپ نیستند.
۵. دربارهی مطالعه و اشراف دبیر گروه ادبیات
سطح معلومات را باید دیگران تخمین بزنند. ولی تا جایی که از خود میشناسم، تا حد امکان و دسترسی، شعرها و داستانهای چاپ شده در نشریات مختلف را میخوانم. کتابهای مرتبط با حوزهی شعر که علاقهی شخصی و ویژهای به آن دارم را مطالعه میکنم و هم چنان به شعر به عنوان یک هنر متعالی نگاه میکنم. هم چنین به نشریات و مجلات بیشتر علاقه دارم چون از تصویر در کنار متن لذت میبرم و لذت بصری همراه با حظ متن، لذت و اشتیاقی دوچندان به وجود میآورند؛ تصویر و آثار بزرگان شعر و داستان فارسی که حس احترام و پاسداشت را برمی انگیزند و هر علاقهمندی را به کرنش در برابر این بزرگان ادبیات وامیدارند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر