برشی از یک کتاب: جامعه‌شناسی خودمانی

 با تاریخ بیگانه‌ایم

اگر به سراسر این تاریخ نگاه بکنید، با اغماض‌های جزئی سراسر آن یک طیف یکنواخت و تکراری و سینوسی است. قبیله‌ای (کوچک و یا بزرگ فرق نمی‌کند) دچار ظلم و ستم، رکود و پس از آن رخوت، بی‌تفاوتی و نومیدی می‌شود؛ یک قوم، یک سرکرده، یک جریان، یک همسایه فرصت را مغتنم می‌شمارد، یورش می‌آورد. در دستش شمشیر و در کامش زبان چرب و وعده‌های فریبنده، ولی در کله‌اش جز به غارت و تاراج به هیچ‌چیز دیگری نمی‌اندیشد؛ یعنی، برای فتح فقط زور بازو نیاز است و ویرانی و آتش زدن؛ چه در این مرحله استطاعت اندیشیدن نه‌تنها عامل مؤثری نیست بلکه تا حدودی بازدارنده هم هست.
فاتح می‌شود؛ قبلی‌ها را یا می‌کشد و یا فراری می‌دهد، جایش می‌نشیند تا از درون قبیله یک عده که نه شهامت کشته شدن را داشتند و نه قدرت یا شانس فرار، به سرعت تغییر شکل می‌دهند؛ با فاتح به صورت کاسهٔ داغ‌تر از آش همداستانی می‌کنند؛ می‌شوند دست راستش!
یحیی برمکی در خدمت هارون قرار می‌گیرد، خواجه نظام‌الملک می‌شود همه‌کارهٔ ملکشاه سلجوقی، خواجه نصیرالدین طوسی می‌شود دست راست خان مغول، میرزا ابراهیم کلانتر با هزار دوز و کلک حکومت را از زندیه می‌گیرد و می‌دهد به دست قاجاریه، فرقی نمی‌کند و در همین سلسلهٔ ابدمدت! قاجاریه میرزا علی‌اصغرخان اتابک با سه پادشاه در قبل و بعد از مشروطه کنار می‌آید. یک چندی بدین منوال می‌گذرد...
اما چون تدبیر نیست (و اگر هست اختصاصاً در جهت منافع شخصی به کار می‌رود) برنامه‌ریزی نیست، مدیریت پایدار نیست، درایت نیست، خیلی زود شمارش معکوس آغاز می شود.
سراسر تاریخ گذشته‌مان را نگاه کنید گرفتن به همت یک مرد نظامی (از هر نوعش) انجام می‌گیرد چون برای گرفتن فقط زور لازم است و آتش زدن و زبان در آوردن، اما وقتی اوضاع آرام شد می‌بینید که دیگر حتی نادرشاهی که برای ایرانی سرافکندهٔ  بعد از صفویه، این چنین اعتباری فراهم آورده، قادر به ادامهٔ کار نیست چون تمرین سازندگی نکرده، آمادگی و سواد لازم را برای کار ندارد؛ بنابراین همان رویهٔ نظامی را آنقدر ادامه می‌دهد که مردم برای تأمین مالیات، مجبور می‌شوند دخترانشان را به ترکمن‌ها بفروشند و وقتی دیگر به جان آمدند باز شروع می‌شود روز از نو روزی از نو، تا سر بجنبانی یک مقطع دیگر از رویدادهای تکراری تاریخ شكل گرفته است.

به هرحال به این نتیجه می‌رسیم که اگر نخواهیم همه‌چیز را دوباره و چندباره تجربه کنیم باید تاریخ را جدی‌تر بگیریم. چه باور دارم بدون شناخت دیروز هرگز قادر نخواهیم بود امروز و فردای بھتری برای خود بسازیم.

برگرفته از کتاب: جامعه‌شناسی خودمانی، حسن نراقی، چاپ چهارم، تهران: تابستان 1381، صص 37تا38.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...