با سلسله تظاهرات اعتراضی در هفتههای اخیر در شهرهای تُرکزبان، به بهانهی انتشار کاریکاتور و طنزی در مورد زبان ترکی، مانا نیستانی کاریکاتوریست و مهرداد قاسمفر سردبیر ویژهنامهی هفتگی «ایران جمعه» دستگیر شدند و با اوجگیری این اعتراضات، روزنامهی دولتی ایران توقیف موقت شد. رهبران قومی شعار «غیرتُرک»کُشی سر دادند و دستگاههای امنیتی نیز این دو روزنامهنگار را این بار به بهانهی توهین به «مقدساتِ قومی» روانهی زندان کردند.
با تأکید بر این اصل که حرمتگذاری به انسان و حفظ اخلاق فرهنگی همواره باید دستمایهی برخوردهای اجتماعی و تعاملها و حتا تضاربها باشد، و به هیچ وجه نباید شخصیت، شعور و کرامت انسانی افراد مورد اهانت واقع شود، یادآوری چند نکته لازم و ضروری است:
اولاً همانطور که همیشه گفتهایم، نباید هیچکس را به هیچ بهانهای، به خاطر بیان خویش دستگیر، شکنجه و یا از حقوق اجتماعی و فردیاش محروم کرد. ثانیاً باید هوشیار بود تا به دام تعصب و ارتجاع قومپرستان ناسیونالیست نیفتیم؛ زیرا ایشان با ایجاد فضایی هیستریک و احساسی، ناآگاهانه یا خودآگاه در دامنزدن به کینهجویی در میان مردم، نقش بازی میکنند. ناسیونالیسم در صدد بسیج مردم بر مبنای قومیت و ملیت و زبان گام برمیدارد و به همین دلیل در برابر وحدتخواهی و برابریطلبی انسانها صفآرایی میکند و هویت قومی را در مقابل هویت ِ برابر ِ انسانی قرار میدهد.
کودک، نه مسلمان و مسیحی و یهودی به دنیا میآید و نه تُرک و کُرد و فارس و بلوچ. آزادهای میگفت: «اگر DNA مردم ایران را آزمایش کنیم چیزی راجع به ترک و لُر و گیلک بودن آنها نمیگوید. طرح این مسائل، ایدئولوژیک و سیاسی است. مردم ایران یک عده انسان متساویالحقوق هستند که به زبانهای مختلفی حرف میزنند و امیدواریم زبانهای بیشتری هم یاد بگیرند.»
از طرفی، به نظر من نه تنها ایران، بلکه هیچ کشوری در جهان، چند ملیتی نیست و فقط ناسیونالیسم از این ملیتتراشی و قومگرایی برای تشکیل حکومتی مستقل بهره میگیرد تا بر مبنای ملیت، به تصاحب کشوری منفک توفیق یابد. در حالی که مبنای فلسفی حکومت، ملیت نیست، بلکه مبنا فقط میتواند بر اساس و محوریت ِ انسان باشد، و اتحاد داوطلبانهی مجموعهای از انسانها که قصد دارند در محلی معین زندگی کنند.
پس امروزه که جهان مرزهای خود را برداشته و شکل «دهکدهی جهانی» به خود گرفته است، شعارها و مطالبات قومپرستانه و هویتتراشیهای کاذب برای مردم، و تقسیم جامعه به اقوام و عشایر مختلف، فقط و فقط نزاعها و جنگهای قومی و مذهبی را دامن خواهد زد که در نتیجهی آن مدنیت ِ جامعه به خطر افتاده و نابود میشود.
از سوی دیگر، این گونه سهمخواهیهای قبیلهای و کدخدامآبانه که در جهت پاکسازی ِ قومی میکوشد، و تلاش میکند هویتِ قومی را که به اندازهی هویتِ مذهبی، جعلی است، زورچپان کند، در مسیری حرکت میکند که عمداً یا از سر جهل، جنبشهای آزادیخواهانه و سکولار (عُرفی) را در جامعه کمرنگ ساخته و پس میزند. جنبشهای مبارزه برای آزادی زنان و علیه آپارتاید جنسی (که اخیراً نمونهای از آن در 22 خرداد در میدان هفتم تیر تهران وحشیانه سرکوب شد)، جنبشهای دنشجویی علیه تحمیلهای حکومتی، جنبشهای کارگری و تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی، دستیابی به آزادی بیان، آزادیهای شهروندی و مبارزه برای ابراز سلیقههای متفاوت و انتخاب نوع پوشش، همه و همه از اساسیترین خواستهای مدنی و مردمی است که با حرکتهای قومی (چه فارس، چه ترک، چه کرد و...) به انحراف و فراموشی کشانده میشوند.
البته ناگفته نماند که اگر چه نفس اعتراضات و هدف معترضان، با تفاسیر گفته شده در بالا، ارتجاعی و ضدفرهنگی تلقی میشوند، ولی این همه دلایلی نیستند که حکومتیان نقش خود را فراموش کنند و خویشتن را در این میان مبرا سازند. این قائله تلنگری است به صدا و سیما و رسانهها و دستگاههای تبلیغی حکومتی، تا از لجاجتهای کودکانه و تفرقهافکنیهای کور دست بردارند و دولت و حکومت نیز که با شعار عدالتگستری بر سر کار آمدهاند، هر چه سریعتر در جهت اجرای اصل پانزدهم و رعایت اصل نوزدهم قانون اساسی، به رفع تبعیض و محرومیت از استانهای حاشیهای اقدام کنند، و به آزادی ِ آموزش و نشر زبانهای مختلف کمک برسانند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر