مراسم و آیینهای فولکلوریک استان
محمد فتحیاصل
مردمشناسی
مردمشناسی به معنی اخص کلمه، تجزیه و تحلیل عناصر گوناگون شؤون زندگی اجتماعی و سپس مقایسه و ارزیابی این عناصر، به منظور یافتن منشأ امور است، که البته در این مقال نمیگنجد، لذا تنها مواردی از مسایل مردمشناسی منطقهی زنجان آنچنان که هست، اجمالاً و به طور خلاصه بیان میشود.
به طور کلی چوننژاد مردم زنجان یکدست نبوده و در مناطق مختلف دارای آداب و رسوم خاصی هستند، بنابراین وجوه اشتراکی در میان آنان وجود دارد. به هر تقدیر مواردی که بیان میگردد بعضی از آداب و رسوم منطقه است که به علت مورد عمل بودن آنها انتخاب شده است.
آداب مهمان
عموماً مهمان در میان مردم زنجان از هر طبقه و گروه که باشد دارای مقام و منزلتی بس بزرگ است. اصولاً تمام شؤون زندگانی بر اساس نحوهی پذیرایی از مهمان مترتب گردیده است، گویی همه چیز از برای مهمان است و بس. برای مثال، بهترین اتاق، لوازم عالی، فرشهای زیبا و بالأخره وسایل خواب راحت، همه از برای مهمان است به هنگام صرف غذا نیز، صاحبخانه پس از تکمیل سفره، به فاصلهی یک متری و دو زانو نزدیک در ورودی مینشیند و با تعارفات پیدرپی مهمان را به صرف غذا ترغیب مینماید. پس از جمع کردن سفره که همراه با تعارفات زیاد است، افراد خانواده بقیه غذا را تناول میکنند. به طور کلی مهماننوازی از مشخصات بارز مردم منطقه است و در سفرنامههای جهانگردان به تفصیل از آن سخن رفته است. ضربالمثلهای متنوعی نیز در این ارتباط در میان اهالی رایج است که ذیلاً چند نمونه آورده میشود:
۱- قوناقین روزی سی اوزونن قاباق گلر (روزی مهمان جلوتر از خودش میآید.)
۲- قوناق الاهین عزیزی دی (مهمان عزیز خداست.)
۳- قوناق اوزوینن روزی سینی گترر (مهمان روزی خود را با خود میآورد.)
۴- قوناقا خدمت ایله، اگر چه کافر اولا (به مهمان خدمت بکن، حتا اگر کافر باشد.)
مراسم عروسی
مراسم عروسی در میان جوامع شهری و روستایی با توجه به سنتهای حاکم به دوصورت انجام میگیرد، نوع اول اینکه عروس همراه با داماد بدون هیچ نوع اطلاع قبلی منزل پدری را ترک مینمایند و پس از چند روز، پدر داماد همراه با ریشسفیدان محلی به منزل عروس مراجعه مینمایند و به هر تقدیر پدر عروس را راضی نموده و نامهای تحت عنوان وکیلنامه جهت عقد ازدواج رسمی دریافت مینمایند. نوع دوم ازدواج، بدین ترتیب است که پس از مراسم خواستگاری و جلب رضایت، هر کدام از طرفین نمایندهای جهت عقد قرارداد تعیین میزان شیربها، مهریه، قند، چای، برنج، روغن، شیرینی و کشمش تحت عنوان «کسمات» تعیین مینمایند که پدر داماد موظف به تهیه و تحویل اقلام یاد شده به پدر عروس است.
سپس پدر عروس مقداری پارچهی چادری و لباس تحت عنوان «خلعت» جهت دعوت اقوام به عروسی به تعداد ۴۰ نفر از پدر داماد دریافت میکند. پدر عروس نیز به تهیهی جهیزیه اقدام میکند. پس از تدارک عروسی، مهمانانِ زن مقداری پول، جاجیم و دستکش تحت عنوان «توره» به عروس هدیه میدهند تا همراه جهیزیه فرستاده شود. پس از صرف شام، مقداری حنا همراه با شمع و شیرینی در یک سینی، از منزل داماد به منزل عروس آورده میشود. مرسوم است که در منزل عروس بر روی حنا آورندگان بسته میشود و پس از دریافت انعام «قاپی باسما» از طرف پدر داماد گشوده شده و مراسم حناگذاری تا نزدیکیهای صبح ادامه مییابد. فردای آن روز پس از صورتبرداری جهیزیه و فرستادن آنها به خانهی داماد، عروس نیز پس از دریافت اجازه از پدر یا عمو آمادهی حرکت میشود. مرکب عروس که ماشین یا اسب است آذینبندی شده و همراه با برادر عروس و فرستادگان داماد به راه میافتد. داماد پس از دریافت خبر حرکت عروس با دوستاناش در پشت بام منتظر میماند و پس از رسیدن عروس مقداری پول و شیرینی و سیب را به سر عروس پرتاب مینماید و پس از ورود عروس به منزل داماد قربانی ذبح میکنند و مهمانان پس از صرف شیرینی مقداری پول به عنوان «تویانه» پرداخت میکنند. دو روز بعد از عروسی، مراسم زنانه «دواق قاپما» انجام میشود و پس از حدود بیست روز پدر عروس تحت عنوان «ایاق آشما» عروس و داماد را به منزل دعوت مینماید و پس از صرف غذا هدیهای نفیس به عروس و داماد میبخشد و پس از آن، قوم و خویش عروس و داماد مراسم مشابهی را انجام میدهند و بدین ترتیب عروسی پایان میپذیرد.
مراسم دفن اموات
در مراسم تدفین، همکاری و تعاون بسیار منظمی در زنجان رواج دارد. به طوری که پس از انتشار خبر فوت شخص، اهالی محل سریعاً در منزل متوفی حاضر میشوند و مراسم تدفین را انجام میدهند و سپس به منزل متوفی مراجعه و به صرف غذای آماده میپردازند. روز بعد صاحب متوفی با دعوت ریشسفیدان و خویشان مجلس «صلاح لاشماق» را برپا میکند و در ارتباط با نحوهی برگزاری مراسم عزاداری تصمیمگیری میشود. بر اساس تعداد مهمانان گوشت و آرد مورد نیاز تهیه میشود. روز مراسم اگر پنجشنبه باشد شام و اگر جمعه باشد ناهار خواهد بود. قرآنخوانهای محلی نیز در منزل متوفی جمع میشوند و موظفند که یک جلد کلام الله مجید را به هر تقدیر که باشد تمام نمایند.
مراسم بعدی چند روز به چهلم مانده، تحت عنوان «قره آچماق» (۱) ترتیب داده میشود و بدین ترتیب لباسهای سیاه را از تن صاحب متوفی در آورده و لباس رنگینی که با خود آوردهاند را به او میپوشانند. پس از آن بقیهی دوستان و آشنایان اجازهی کندن لباس سیاه را از صاحب متوفی میگیرند. روز چهلم معمولاً روز پنجشنبه یا جمعه انتخاب میشود و مهمانی ناهار یا شام با دعوت قبلی انجام میپذیرد. آخرین مرحلهی عزاداری، اولین روز عید است که دوستان و آشنایان از منزل متوفی دیدن مینمایند، بدین ترتیب کلیهی مراسم پایان مییابد.
مراسم عزاداری محرم
مراسم عزاداری محرم به خصوص تاسوعا و عاشورا با شکوه خاصی در جایجای استان برگزار میشود. یکی از این مراسم که هر ساله در ایام تاسوعا و عاشورا برگزار میشود و دارای جلوههای بسیار باشکوهی میباشد مراسم هیأت عزاداری مسجد حسینیهی زنجان میباشد. شکوه این مراسم در این است که اولاً دارای قدمت زیادی است و ثانیاً خیل عزاداران آن به حدی است که همانند امواجی خروشان در رثای سالار شهیدان، حسین بن علی (ع) نوحهسرایی میکنند و در دستههای منظم به سینهزنی و زنجیرزنی میپردازند.
مراسم جشن حالا
این جشن در منطقهی انگوران زنجان برپا میشود و مخصوص دهقانان و کشاورزان است و در ارتباط با جمعآوری محصولات کشاورزی بوده و کهنترین سنت رایج در منطقه است، که احتمال دارد ریشههای آن با آیین زرتشتی ارتباط داشته باشد. در اوایل فصل پاییز پس از اینکه محصولات کشاورزی از مناطق کشت و زرع و خرمنگاه جمعآوری شد، این مراسم انجام میپذیرد. بدین ترتیب هنگام برداشت محصول از زمین، هر خانوار به مقدار حدود ۲۰ متر مربع از مزرعهی گندم خود را به عنوان «حالا» باقی میگذارند.
در روز مراسم تعدادی از همسایگان زمین زراعی و فامیل را به «حالا» دعوت میکنند و مراسم را در زمین زراعی با طراوت خاصی تدارک میبینند. زنان در این مراسم جایگاهی ندارند و این مراسم مخصوص مردان است. مهمانان با صرف ناهار که توأم با «مبارک باد» و «پربرکت باد» است با همراه داشتن نانی ضخیم به نام «نزیک» که از شیر پرچرب گوسفند تهیه شده است به محل باقیماندهی گندم مراجعه میکنند. این افراد با در دست داشتن داس خود، دور گندم باقیمانده حلقه میزنند و یکی از ریشسفیدان پس از ذکر اسماالله و صلوات شروع به درو کردن گندم میکند و بقیه هم مقداری از گندم را درو میکنند. پس از ذکر چند قطعه شعر در ارتباط با کار کشاورزی و تکرار چندین مرتبه «حالا» گندم را درو میکنند و هر کس هر چهقدر درو کرده به عنوان تبرک و برکت انبار گندم به همراه خودش میبرد. سپس نان «نزیک» و میوه را ریشسفیدان بین حاضران تقسیم مینمایند و آنها با ذکر «برکت به خرمن» محل «حالا» را ترک کرده و مراسم پایان میپذیرد.
این مراسم به طور متناوب در یک مقطع زمانی در فصل برداشت محصولات کشاورزی انجام میپذیرد.
مراسم نوروز
نوروز رستاخیز طبیعت و تولدی نو در پهنهی گیتی است. با فرارسیدن نوروز، شور وشوق وصفناپذیری در زندگی مردم به پا میشود. همه خانههایشان را پاکیزه میکنند و لباسهای تازه میپوشند و گل و شیرینی فراهم نموده و در منزل سفرههای هفتسین درست میکنند و آن را با کلامالله مجید، گل، گلاب، آینه، شمع، مشک و عنبر آمیخته و به آن جلوهای روحانی میبخشند. به یمن و مبارکی جشن میگیرند و صلهی رحم به جا میآورند و دشمنیها و کدورتها به دوستی و تفاهم بدل میشود و در تحکیم پیوندهای عاطفی و خویشاوندی به دید و بازدید یکدیگر میروند و با دود کردن اسپند و عود اهریمن را دور کرده و از خداوند طلب رحمت و برکت میکنند.
جشن نوروز در تمام نقاط استان زنجان با اختلافات جزیی در نحوهی اجرای مراسم برگزارمی گردد، و از آیینها و سنتهای ویژهای برخوردار است. در این مقال به تعدادی از پیامآوران و پیشاهنگان نوروز و نوبهار در زنجان میپردازیم:
۱- نمایش عروسکی «تکم گردانی» (۲)
تکم گردانی یکی از نمایشهای آیینی و سنتی ویژهی نوروز میباشد و به نامهای «تکم اویونی» و یا «تکمچی اویونی» نیز معروف است و ۲۰-۱۵ روز قبل از نوروز شروع میشود. تکم، بزی است که از چوب و انواع پارچههای رنگی و مخمل قرمز رنگ و پولک و آیینه و زنگوله و سکه و منجوق تزیین میگردد و چوب باریکی به صورت پایه به طول حدود ۵۰ سانتی متر به زیر شکم آن متصل میگردد و تکمچی (۳) با حرکاتی بسیار هماهنگ آن را به رقص درمیآورد و شعرهای دلنشین در وصف عید نوروز و بهار میخواند:
تکم، تکم ناز اییلر
چوبانا آواز اییلر
یغار قویون قوزونو
بایرما پیشواز اییلر
بیزیم یرده یومورتانی یووارلار
اونی دونوب یددی رنگه بویار لار
یددی سینده تحویل اوسته قویار لار
سیزون بوتازه بایراموز مبارک
آیوز، ایلوز، هفتوز، گونوز مبارک. (۴)
۲- کوسا گلین (۵)
مجریان این مراسم چوبانان بودند هنگامی که فصل زمستان و سرما به درازا میکشید، پول و آذوقهی زمستانیشان به پایان میرسید، به همین دلیل برای تأمین نیازهای خود این مراسم را اجرا میکردند. گفته میشود چوپانان برخی روستاها دور هم گرد آمده و میوه خریداری میکردند و سپس این میوهها را در بین خانههای روستا توزیع میکردند. این میوهها بشارتی برای آمدن کوسه و یارانش و فرارسیدن فصل بهار و نوروز بود. دو-سه روز پس از آن گروهی از ۵-۴ شخصیت برای رقص و پایکوبی تشکیل میشد که عبارت بودند از: ۱- کوسا ۲- گلین ۳- دول چالان (۶) ۴- تورباچی ۵- قاراکوسا (۷)، هر یک از این شخصیتها لباس مخصوص به خود داشتند.
گروه کوسا گلین پس از ورود به روستا برنامههای خودشان را آغاز میکردند. کوسا و گلین با نوای موسیقی دول چالان شروع به رقص و پایکوبی میکردند که البته به گفتهی استاد جابر عناصری این برنامهها بیهوده نبود و نوعی استمداد از نیروی ماورا طبیعی و خفیه برای مددرساندن به مردم برای مقابله با سرما بود.
در ابهر وقتی کوسه وارد خانهها میشود این شعرها را میخواند:
بایراما اَلی گون قالیب
کوسانین پایین گتیر
پارالاما بوتون گتیر
بایراما اَلی گون قالیب (۸)
در گروههایی که «آق کوسا» و «قارا کوسا» ایفای نقش میکردند، جدالی بین آن دو در میگرفت که در نهایت به شکست «قارا کوسا» میانجامید. در ضمن درگیری، «قاراگوسا» خطاب به ابرها و قلل و کوهها با فریادی رعشه آور ندا میداد:
قارا بولوت قارلا داغی
داغلار باشی شره لن
قیرخ گون قالب قش قورتولا
قیرخ بیله قار یوللا ییره. (۹)
و اهالی به همراهی «آق کوسا» میخوانند:
کوسا عمی جان قارقالمیب دای ییرده
گون بورولوب، قار ارییب
نفس گلیب دیر ییره. (۱۰)
سپس گروه، هدیهای از صاحبخانه دریافت کرده و به خانهی دیگری میروند.
۳- میرنوروزی
از دیگر پیامآوران نوروز و نوبهار، میرنوروزی میباشد. در ایام نوروز تعدادی از روستاییان یک نفر را به عنوان «میر» انتخاب کرده، او را بر الاغی سوار میکردند و به دستش شمشیری چوبی میدادند و همه با هم به طرف میدان اصلی روستا حرکت میکردند. برخی هم در کنار آنها به نواختن دهل و دف مشغول میشدند. در میدان روستا، میر بالای تختهسنگ بزرگی میرفت و فرمانهای مسخره و طنزآمیز صادر میکرد که اکثر آنها به نفع اهالی روستا بود. به عنوان مثال: میبایست چند گوسفند را سربریده و گوشت آنها را بین اهالی روستا تقسیم کنید یا اینکه، خرما گرفته و بین روستاییان تقسیم نمایید. این نمایش تا عصر ادامه مییافت و در پایان روز همه با هم رقصهای هجوآمیز نموده و به پایان میرسید.
۴- ناری نارکه
از شادترین و جالبترین پیشگامان نوروز، شخصیت شاداب و سرزندهی «ناری نارکه» است. این نمایش آیینی سنتی به مرور زمان از دستهی «میرنوروزی» جدا گردید و به طور مستقل به اجرای نمایش پرداخت. ناری نارکه صورت خود را سیاه کرده و بر سرش کلاه بوقی میگذاشت که زنگولهای کوچک از آن آویزان بود و شلوار و لبادهای قرمز رنگ به تن میکرد و در یک دست دایرهی زنگی برمیداشت و به انگشت شست و سبابهی دست دیگرش دو چنگ انگشتی کوچک میانداخت و با بندی محکم میبست و چند روز مانده به عید، در کوچهها، بازار و مناطق مختلف به اجرای برنامه میپرداخت و تا چندین روز پس از نوروز برنامههای او ادامه داشت.
حرکات ناری نارکه شور و شوق وصفناپذیری در میان مردم به ویژه بچهها و نوجوانان ایجاد مینمود و فرا رسیدن عید نوروز و فصل بهار را با اشعاری به صورت زیر نوید میداد:
دورون الوان گییین اهل محله
ایچین شربت ورین هامیز ال اله
بو بایرامیز سیزین خوش بایرام اولسون
باهار گولسون سیزه خوش ایام اولسون
دورون قیزلار گلیب ناری نارکه
سپین سوتا دشمن اولا هلاکه
بو بایرامیز سیزین خوش بایرام اولسون
ایلیز، هفتهز، گونوز، مین بایرام اولسون. (۱۱)
۵- غولی بانی (۱۲)
از دیگر پیامآوران نوروز که از چند روز به عید مانده تا پایان روز سیزده فروردین به اجرای برنامه میپرداخت، «غولیبانی» بود این نمایش نیز به مرور زمان از دستهی میرنوروزی جداگردید و بهطور مستقل برنامههایی را اجرا نمود و هماکنون سالیان درازی است که دیگر خبری از دستهی «غولیبانی» نیست و به فراموش سپرده شده است. این نمایش سه بازیگر اصلی داشت که عبارت بودند از: ۱- غولیبانی ۲- دولچی ۳- دورچی. «غولیبانی» مردی بلند قد بود که لباسی از پوست بز سیاه به تن میکرد و کلاهی بزرگ به سر میگذاشت که یک سوراخ داشت و به عنوان چشم غولیبانی محسوب میشد. «دولچی» هم لباس قرمزرنگ میپوشید و کلاه نمدی به سر میگذاشت و وظیفهی نوازندگی به عهدهی او بود. «دورچی» هم پس از اتمام برنامه وظیفهی جمعآوری کمکهای نقدی مردم را به عهده داشت. دستهی غولیبانی پس از ورود به هر محلهای با آوازخوانی و دهلزنی مردم را به دور خود جمع میکردند و پس از آن، رقص و بازی غولیبانی با موسیقی دهلزن آغاز میشد و با تقلید از میمون، خرس، گرگ و... موجبات شادی و مسرت بینندگان را فراهم میآورد. این دسته در روز سیزده بهدر، در باغهای اطراف شهر زنجان به اجرای برنامه میپرداختند و در غروب همان روز نمایش غولیبانی نیز به پایان میرسید.
۶- حاجی فیروز
سه یا چهار روز مانده به عید نوروز، حاجی فیروز به همراه یک یا دو یا سه نفر دیگر در کوچهها، خیابانها و بازار شهر زنجان به اجرای برنامه میپرداخت که یکی از نمایشهای شاد و فرحبخش و پرطرفدار نوروز محسوب میگردید. حاجی فیروز صورت خود را سیاه و لبهایش را قرمز میکرد و کلاه بوقی به سر میگذاشت و شلوار و لبادهی قرمزرنگ میپوشید و زنگولهای کوچک از لباساش آویزان میکرد و دایرهی زنگی به دست میگرفت و یا اینکه دوتکه چوب باریک به دست گرفته و آنها را با ریتم موزونی به هم میکوبید. گاهی اوقات دو یا سه استکان را به انگشتاناش انداخته و با کوبیدن آنها به هم موسیقی موزونی ایجاد میکرد. در کنار حاجی فیروز، ساززنی بود که معمولاً ضرب یا دایره و یا دهل مینواخت و همچنین فردی بود که به جمعآوری هدایا و کمکهای نقدی مردم اقدام میکرد. حاجی فیروز ضمن رقصهای زیبا، آوازخوانی مینمود و شعرهای زیر را میخواند: چخن داما آتن آتش فشنگی
قویون گتسین بوردان اهل فرنگی
سزن بو عید نوروزوز مبارک
بهار و هفت نوروزوز مبارک
سیزین بو عید نوروزوز مبارک
آیز، ایلز، گونوز، هفتهز مبارک. (۱۳)
بازیهای محلی
بازیها در زنجان فقط از نظر نام بازی با دیگر شهرهای کشور فرق داشته است یا مختصری در نحوهی بازیها، آن هم به علت امکانات موجود منطقه این تفاوت به وجود آمده است، ولی آنچه مسلم است این بازیها یکی از سازندهترین حرکات جسمی و زیباترین دورهها برای کودکان و نوجوانان و تمام انسانها بوده است. متأسفانه با آمدن وسایل الکترونیکی و اسباببازیها و سرگرمیهای برقی و رایانهای، ما شاهد فراموش شدن بازیهایی هستیم که روزگاری برای کودکان و نوجوانان فرحانگیز و سازنده و برای پیران و بزرگان خاطرهانگیز بود. این بازیها عبارت بود از:
۱- آت چاپدیرماخ
سوار شدن بر تکهچوبی که به عنوان اسب، کودک با آن به حیاط و کوچه میتاخت و وقتی خسته میشد آن را به دیواری تکیه میزد تا رفع خستگی کند.
۲- گویده نمه وار
این بازی در بین سایر شهرهای کشورمان به نام «آفتاب مهتاب» معروف است و به این صورت است که دو کودک پشت به پشت هم میدهند و با دستها از عقب یکدیگر را محکم میگیرند و هر لحظه یکی بر پشت دیگری سوار میشود و می پرسد: «گویده نمه وار؟» و آن دیگری جواب میدهد: «گوی مینجیقی!» و وقتی پایین میآید میگوید: «یرده نمه وار؟» و آن دیگری جواب میدهد: «یر مینجیقی!» این بازی را معمولاً بچهها هنگام غروب آفتاب مخصوصاً زمانی که ستارگان در آسمان پیدا میشوند، بازی میکنند و منظور از «گوی مینجیقی» همان ستارگان آسمان است.
۳- چولونگ آغاج
چولونگ آغاج یا الک دولک را معمولاً در فضای باز به صورت میدان یا در کوچهی پهن و یا در باغ انجام میدادند. به این صورت که چند نفر به تعداد مساوی تقسیم میشدند و پس از شیر یا خط انداختن و یا «هن و هون» بازی را اول یک عده شروع میکردند. وسایل بازی عبارت بود از آغاج یا دولک، چولونگ یا الک، و دو قطعه سنگ یا آجر که چولونگ را بر روی آن قرار میدادند و با آغاج آن را به هوا بلند کرده و میزدند، به طوری که چولونگ به فاصلهای دورتر پرتاب شود. افراد دیگر بازی که منتظر گرفتن چولونگ در هوا بودند، اگر آن را میگرفتند، نوبت بازی با آنها بود، و اگر به زمین میافتاد از همان نقطه آن را به محل بازی پرتاب میکردند که در این حالت هم اگر به آجر یا سنگهای بازی اصابت میکرد، باز آنها به صحنهی بازی میآمدند.
۴- ابه داش
ابه داش یا یه قل دو قل، نوعی بازی باسنگریزه است و در نقاط مختلف تعدادسنگها و روش بازی متفاوت است.
بایاتیها (۱۴)، عاشقانهها و ترانههای محلی
بایاتیها، دوبیتیهایی است که ده هجایی و شامل دو مصراعاند و هر مصراع نیز به دو جرء پنج هجایی بخش میشود و وقف همیشه پس از هجای پنجم یعنی در وسط مصراع است. این ترانههای عامیانه از نظر موضوعی به دستههایی تقسیم میشوند که عبارتند از:
۱- ترانههای بازی (مثل اتل متل) ۲- ترانههای نوروزی (مثل شعرهای حاجی فیروز) ۳- ترانههای دعا و نیاز (مثل شعرهایی که موقع دود کردن اسپند برای دفع دشمن میخوانند.) ۴- ترانههای لالایی و نوازش (که مادران برای خواباندن کودک میخوانند.) ۵- کوچهباغیها (که اغلب صورت مسخ شدهی اشعار ادبی است.) ۶- حکایت، متل و چیستان (که اغلب افراد خانواده وقتی شبها دور هم جمع میشدند ضمن صرف «شب چره» یکی از افرادی که در این کار چیره بود، حکایت میکرد.) شبچره عبارت بود از تخم کدو و هندوانه، مغز گردو، نخود و کشمش، خربزهی زمستانی، برگهی زرد آلو و هلو و...
لباس محلی
نوع لباس در زنجان به ویژه لباس زنانه در ضمن سادگی، بسیار زیبا و متنوع است. آنچه عمومیت دارد این است که برای سر، از سه نوع پوشش استفاده میشود. ابتدا پارچهای به نام «پوشن» موی سر را با قوس پیشانی به طور محکم محافظت مینماید. سپس ابزار دومی که به جهت حفاظت پوشن مورد استعمال است و «چنه آلتی» (۱۵) نام دارد که خود از سکههای قلابدار به هم پیوسته و یا منجوقهای رنگارنگ تشکیل شده و از زیر چانه تا فرق سر پیچیده میشود. پوشش سوم به نام «یاشماق» (۱۶) است که برای پوشش دهان، چانه و گردن استفاده میشود.
پوشش بالا تنه «جلیزقا» یا همان جلیقه است که بدون آستین است. نوع آستیندار این پوشش که «یل» نام دارد مورد استفادهی متمولین است. زیر جلیزقا پوششی به نام «کوینک» وجود دارد که اندکی بلندتر از جلیزقاست و این پوشش از طرحهای الوان و رنگهای گرم انتخاب میشود. زیر کوینک پوششی به نام «تومان» وجود دارد که دو نوع است؛ تومان بلند «شلیته» نام دارد که معمولاً مورد استفادهی گروه سنی چهل سال به بالاست و تومان کوتاه که «قصاتومان» (۱۷) نام دارد و مورد استفادهی جوانان است. پوشش پایین تنه، شلوار نام دارد که معمولاً از پارچهی تیره رنگ و ضخیم انتخاب میشود. شلوار دیگری تحت عنوان «نیم ساق» وجود دارد. از این شلوار در میهمانیها و مسافرتها استفاده میشود که در قسمت پا به جوراب مجهز است و نوعی جوراب شلواری است.
تزیینات زنانه عبارتند از: انگشتر، النگو و بویماق (۱۸).
لباس مردانه شامل کت و شلوار معمولی است. تنها پوشش سر، که «کچه بورک» (۱۹) نام دارد برای مردان اجباری و از اهمیت خاصی برخوردار بود و عدم استفاده از آن نوعی بیحرمتی به جامعه تلقی میشد. کفشها هم شامل سه نوع میشد: چارق، گیوه و کفش دوبندی که مخصوص مهمانیها بود.
مذهب
به استناد گفتار حمدالله مستوفی در کتاب نزهةالقلوب که به سال ۷۴۰ هجری نوشته شده، مردم منطقه را سنی مذهب ذکر کرده است. مطالعات تاریخی روشن نموده که غازانخان و اولجایتو در طول حیات و حکومت خود پایبند به مذهب خاصی نبودهاند و معلوم میشود در اوایل قرن هشتم هجری همزمان با انتخاب سلطانیه به پایتختی، که خود خانان مغول مذهب سنت و جماعت را پذیرفته بودهاند، این مذهب در سراسر منطقه رایج شده است، مضافاً اینکه فرقهی اسماعیلیه نیز به لحاظ اشرافیت سیاسی، عقاید خود را در منطقه رواج داده بودند. پس از تخریب شهر و قتل عام اهالی در دوران تیمور لنگ و بازسازی مجدد آن در دوران صفویه، چنین به نظر میرسد که مذهب شیعه در بین ساکنین آن رواج کامل یافته است.
در حال حاضر اکثریت قریب به اتفاق اهالی، پیرو مذهب شیعهی اثنیعشری بوده و تعصب در این مذهب سابقهای بس طولانی دارد و ارادت اهالی به خاندان عصمت و طهارت به طور کامل مشهود است.
پانویسها
۱- کندن لباسهای سیاه و پوشیدن لباسهای رنگی، به منظور بیرون آمدن از عزا
۲- نام مراسم آیینی و سنتی «تکه» در زبان ترکی به معنی بز نر قوی هیکل میباشد که در مراسم نوبهارخوانی، سنبل بهار نشانهی طراوت و رشد و شکوفایی طبیعت است.
۳- به کسی که «تکم» را میرقصاند، «تکمچی» میگویند.
۴- تکهی من ناز میکند/ برای چوبان آواز میخواند/ گوسفند و بره را جمع میکند/ به پیشواز نوروز میرود/ در محل ما تخم مرغ را میشویند/ آن را به هفت رنگ میآرایند/ و هر هفت تا را در سفرهی عید میگذارند/ عید تازه مبارک/ ماهتان، سالتان، هفتهتان، روزتان مبارک باشد.
۵- «کوسا» در زبان آذری به معنی کوسه است و به مردی گفته میشود که جز در قسمت چانه در صورتش مو نروییده باشد.
۶- دهلزن و یا کسی که در پشت دلو یا پشت پیت ضرب بگیرد.
۷- کوسهی سیاه؛ نماد سیاهی و تیرگی بود و در برخی مناطق مثل خرمدره در برابر شخصیت دیگری به نام «آق کوسا» که نماد روشنایی و پویایی بود، ایفای نقش مینمود.
۸- پنجاه روز به عید مانده/ سهم کوسه را بیاور/ از سهم کوسه نبر، درسته بیاور/ پنجاه روز به عید مانده.
۹- ای ابر سیاه کوه را با برف بپوشان/ ای قلهها گرم شوید/ چهل روز مانده زمستان تمام شود/ چهل برابر این، برف به زمین بفرست.
۱۰- عمو کوسا جان، دیگر بر روی زمین برف نمانده است/ نور خورشید به منطقه تابیده و برفها آب شدهاند/ زمین با تنفس مجدد جان تازهای یافته است.
۱۱- اهل محله بلند شوید و لباسهای رنگارنگ بپوشید/ شربت بنوشید و دست به دست هم بدهید/ این عید برای شما، عید خوشی باشد/ بهار روی خوشی به شما نشان دهد و روزهای خوبی برای شما باشد/ ای دختران بلند شوید، ناری نارکه آمده است/ آب بپاشید تا دشمن هلاک شود/ این عید برای شما عید خوشی باشد/ سال، هفته و روز شما، برایتان هزار عید باشد.
۱۲- غول بیابانی
۱۳-بالای پشت بامها بروید و فشفشه به هوا بیاندازید/ بگذارید اهل فرنگ از اینجا بروند/ این عید نوروز شما مبارک باشد/ بهار و هفت روز و نوروزتان مبارک باشد/ این عید نوروز شما مبارک باشد/ ماه، سال، روز و هفتهی شما مبارک باشد.
۱۴- دو بیتیها یا فهلویات: عبارت است از اشعار و دو بیتیهایی که منسوب به شهرهای بخش مرکزی و شمال و غرب ایران بوده است.
۱۵- زیر چانه که ضمن داشتن عملکرد خاص، نوعی عنصر تزیینی است.
۱۶- روسری
۱۷- تومان کوتاه، دامن کوتاه
۱۸- گردنبندی که از سکههای پول قلابدار از تار منجوق آویزان شده و از چند ردیف تشکیل شده است.
۱۹- کلاه نمدی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر