به بهانه‌ی پانزدهمین سالگرد آخرین دفاع مدیرمسئول مجله‌ی گردون

متن کامل آخرین دفاع عباس معروفی:
به خاطر نوشتن، محاکمه می‌شوم

حضور خلوت انس است و دوستان جمع‌اند
و اِن یَکاد بخوانید و دَر فراز کنید
هر آن‌کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید!

اعضای محترم هیأت منصفه، ریاست محترم دادگاه، هیچ‌کدام از مسایلی که شاکیان طرح کرده‌اند، یعنی اتهامات من، شاکی خصوصی ندارد. گرچه بسیاری از مطالب و نوشته‌های ما به مذاق برخی سازگار نیست اما خارج از چهارچوب قانون هم نیست. هیچ‌کدام از نوشته‌های مجله‌ی گردون اهانت نبوده است. اما این دادگاه برای چه تشکیل شده است؟ مجرم کیست؟ ما فقط به خاطر اختلاف سلیقه چوب می‌خوریم. کسانی که با آزادی و قانون مخالفند، با ما مخالفند. دشمنان تضارب آرا، این غائله را بر پا کرده‌اند. و تا این تاریخ که هیأت نظارت بر مطبوعات شکایتی از ما ارائه نداده است، سرم را بالا می‌گیرم و با غرور می‌گویم هیچ جرمی مرتکب نشده‌ام.
بعد از دادگاه قبلی گردون هم جوّ مسمومی ساخته شد که برخی از افراد می‌خواستند با حکم دادگاه مخالفت کنند اما رییس قوه‌ی قضاییه اعلام کردند: «هیچ مقامی حق ندارد بالای حکم مجله‌ی گردون اعتراض کند، حتا دادستان». با این‌حال مدیرمسئول هفته‌نامه‌ی صبح در جلسه‌ی قبل مسایلی را مطرح کرد که تماماً مربوط به مجله‌ی شماره‌ی 1 تا 20 گردون است و ما قبلاً در دادگاهی با حضور هیأت منصفه با آن پاسخ گفته‌ایم و حکم برائت گرفته‌ایم. بنابراین درباره‌ی امر مختومه نیازی به دفاع نیست. و مگر قرار است تا آخر عمرمان بابت یک پرونده‌ی مختومه محاکمه شویم تا شاکیان ما به رییس قوه‌ی قضاییه تفوق یابند؟ نه. نگذارید چنین شود.
به اتّکای قانون از شما می‌خواهم به جای من، شاکیانم را محاکمه کنید که مهاجم فرهنگ و فرهنگسازان بوده‌اند و مُروّجانِ کتابسوزان. کسانی که چهره‌ی ایران اسلامی را با حرکاتی از قبیل حمله به دفتر مجلات، آتش زدن کتابفروشی‌ها، غوغاسالاری، دروغ، تهمت، انگِ اخلاقی و هزاران عمل زشت دیگر مخدوش می‌کنند. این‌ها می‌خواهند مدافع ایران و اسلام باشند؟ آیا تمدن اسلامی ایران همین است؟ این است ابن‌سینا؟ این است ملاصدرا؟ این است غزالی؟
[...]
آیا شاکیان، یعنی مخالفان آزادی و قانون، نماینده‌ی رهبرند که به بهانه‌ی دفاع از ایشان، مدعی‌العموم شده‌اند؟ چرا در جامعه القا می‌کنند مسئولان ایران مخالف تضارب آرا هستند؟ چرا این اختلاف سلیقه و دعوای خانگی را با بزرگ‌نمایی‌های خود، دعوای جهانی جلوه می‌دهند؟ آیا نتیجه‌ای جز شکستن ایران در جهان خواهد داشت؟ و آیا این نظام مقتدر نمی‌تواند جلو قانون‌شکنان بایستد؟ مگر رییس قوه‌ی قضاییه نمی‌گویند، در مطبوعات سانسور نداریم؟ پس چرا  این آدم‌ها می‌گویند داریم و باید داشته باشیم؟ این افراد اصرار دارند که به جهانیان بگویند هنوز بالغ نشده‌ایم، به قانون خودمان احترام نمی‌گذاریم، و اندیشه‌های گوناگون را برنمی‌تابیم. نه. نگذارید چنین شود.
نویسندگان عصرتان را به چند غوغاسالار نفروشید. تاریخ نشان داده است که مخالفانِ آزادی و قانون به خود هم وفا نمی‌کنند، چراکه بزرگ‌ترین هدیه‌ی خدا را زیر پا می‌گذارند.
من در هیچ حزب و سازمانی وارد نشده‌ام، حرف هیچ خط‌مشی سیاسی را نخوانده‌ام، فقط در عرصه‌ی ادبیات خلاقه‌یِ معاصر کار کرده‌ام، اما چرا در برخی از روزنامه‌های همین چند روز اخیر به عنوان چریک فدایی یا توده‌ای خطاب شده‌ام؟ چرا به عنوان اشاعه‌دهنده‌ی فحشا و فساد در نشریاتِ شاکیانم معرفی شده‌ام؟ آیا گروه‌های فشار آزادند امنیتِ جانی و حرفه‌ای مرا با تهمت و ناسزا و دروغ به خطر اندازند؟ آیا گروه‌های فشار می‌خواهند مرا به ورطه‌های سیاسی یا نظامی بغلتانند؟ اگر می‌خواهند گردون را تعطیل کنند باید از روی نعش قانون بگذرند. بنابراین به عنوان یکی از میزبانانِ تاریخ، رأی دادگاه هر چه باشد، به آن احترام می‌گذارم.
در چند ماه گذشته هیأت نظارت بر مطبوعات امتیاز چند نشریه را لغو کرد، چند نشریه را به دادگاه فرستاد، و مابقی بر مدار ماند. از دید قانون، یا اقدامات هیأت نظارت بر مطبوعات خلاف بوده است، یا حضور من در این دادگاه. چرا که من بدون شاکی خصوصی و بدون شکایت هیأت نظارت محاکمه می‌شوم. و به همین دلیل هیچ جرمی مرتکب نشده‌ام. اگر امروز محکوم شدم، تکلیف بسیاری از مسایل فرهنگی در این مملکت روشن می‌شود. اما اگر تبرئه شدم از شاکیانم می‌خواهم به این آتش‌افروزی‌ها و ترور شخصیت پایان دهند. عرصه‌ی ادبیات را به اهلش واگذارند. داستان، رمان، شعر و هنرهای دیگر از طریق کارشناسان خبره مورد بررسی قرار گیرد، نه هر کس دیگر. همچنان‌که من در فقه دخالت نمی‌کنم، ریاضی نمی‌دانم، و پزشک نیستم.
اعضای محترم هیأت منصفه، ریاست محترم دادگاه، در کجای دنیا مدیر یک مجله حق دارد به اتهام واهی، مدیر یک مجله‌ی دیگر را به خاطر اندیشه‌اش به محاکمه بکشاند؟ در کجای دنیا مرسوم است که در جلسه‌ی دادگاه مسایلی خارج از کیفرخواست مطرح شود و بدون تحقیق در شکایت، نویسنده‌ای را بازپرسی و محاکمه کنند؟ آیا این رویّه‌ی جدید است؟
آیا امروز، روز تجلیل از من است که بیست سال از عمر 38 ساله‌ام را به نوشتن و بوی مُرکب سپری کرده‌ام؟ من به خاطر کار فرهنگی محاکمه می‌شوم، نه برای اختلاس. به خاطر تولیدِ ادبیات خلاقه، نه برای قتل. به خاطر عشق به آدم‌ها و ایران، به خاطر این‌که با هیچ جریان سیاسی جور نبوده‌ام، به خاطر این‌که مثل شاکیانم نمی‌اندیشم، به خاطر نوشتن محاکمه می‌شوم. با دردها و زخم‌های بسیار که دلخوشی‌ها و سرخوشی‌های صادقانه‌ام را این شاکیان به کین بخل و حسد آزرده‌اند.
 به هر حال از شما می‌خواهم روّیه‌ی دادگاه بر مدار قانون بچرخد. رأی هر چه باشد می‌پذیرم، گرچه می‌دانم جرمی مرتکب نشده‌ام. می‌دانم اگر تبرئه شوم باز هم می‌نویسم، همچنان به قانون وفادار می‌مانم، انتشار می‌دهم، و در این زمانه‌ی گفتگو، من هم اندیشه‌ام را کنار اندیشه‌یِ دیگران می‌آویزم. اما اگر چنین نشد، نمی‌دانم چه بر سرم می‌آید. آیا مثل آیدین «سمفونی مردگان» نجّاری خواهم کرد؟ نه. نگذارید چنین شود.

با احترام ـ سیدعباس معروفی
مدیرمسئول مجله‌ی گردون
۲ بهمن ۱۳۷۴

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...