نگاهی کوتاه بر بلندای تاریخ شعر ایران

نگاهی کوتاه بر بلندای تاریخ شعر ایران
سعیده رجایی‌پور

مجموعه نوشته‌های ادبی و سروده‌هایی که از کهن‌ترین ایام تا امروز، در هر کجای قلمرو زبان فارسی پدید آمده است، ادبیات فارسی است. می‌دانیم که فرهنگ ایرانی، بیش‌تر در شعر و ادب ایران خود را نشان داده است. شعر ایران کوشیده است که هم بار فلسفه‌ی ایرانی را به دوش بکشد و هم بار اساطیری، هنری، سیاسی و عارفانه‌ی فرهنگ ایرانی را. به همین جهت می‌توان گفت که تاریخ و فرهنگ ایران توسط شعرش از گذشته به آینده تداوم یافته است.
شاید نتوان هیچ علم و هنر دیگری را در ایران، هم‌ردیف و هم‌وزن شعر به حساب آورد. تاریخ شعر در ایران همراه با تاریخ خود ایران، نشیب و فرازهای بسیاری را طی کرده است. با بررسی شعر هر دوره، هم فضای اجتماعی دوره‌ی مورد بررسی و هم ذهنیت فرد یا افراد ادیب و شاعری که در هر دوره، از جمله‌ی نخبگان فرهنگی محسوب می‌شوند را می‌توان شناخت.
شیفتگان ادب عرب، پیوسته سخن از این مقوله رانده‌اند که ادب فارسی و شعر فارسی، دنباله‌روی ادب و شعر عرب بوده است و ایرانیان پیش از تسلط عرب و آشنایی با زبان عربی، نه شعر داشته اند و نه نثر! و برخی پا را از این هم فراتر نهاده و گفته‌اند که زبان بیان هم نداشته‌اند! یعنی زبانی که پیش از آمدن اعراب به ایران، ایرانیان بدان گفت‌وگو می‌کردند، قدرت بیان نداشت و زبانی مرده و بی‌حاصل بوده است و پس از آشنایی با زبان عربی، زبان نوزادی به نام زبان دَری (پارسی) تولد یافت که این زبان دارای معیار گردید و بارور شد و با آن توانستند شعر بسرایند و آثار ادبی به وجود آورند.
از این‌گونه سخنان لغو و ژاژ، بسیار گفته و نوشته‌اند ولی امروز در اثر به دست آمدن مآخذ و مدارک و اسناد و پژوهش‌های پژوهشگران دانشمند و بی‌غرض، بر پوچ و یاوه بودن این سخنان، واقف و آگاه شده‌ایم و با نهایت سرافرازی و خرسندی درمی‌یابیم که نه تنها این اظهار نظرها جاهلانه و اغفالگرانه بوده است، بلکه حقیقت درست خلاف آن را به اثبات می‌رساند و گویای آن است که اعراب پیش از اسلام شعر نداشته و با نثر علمی نیز آشنا نبوده‌اند. نخستین گویندگان و سرایندگان شعر عربی به صورت موزون و مقفی و نویسندگان نثر علمی و ادبی، ایرانی بوده‌اند و داستان شعر دوره‌ی جاهلی نیز مجعول و ساخته و پرداخته‌ی امویان نژادپرست بوده است.
کهن‌ترین اثر ادبی که در ایران یافته شده است، بخش‌های آغازین اوستا، یعنی گاثاها یا گاهان (سرودهای نیایشی) است که به نظر بیش‌تر پژوهشگران سرودها و نیایش‌های منظوم متعلق به خود زرتشت می‌باشد. عروض ایرانی به دوران قبل از اسلام تعلق دارد؛ یعنی زمان سروده شدن یشت‌ها و گاثاها و سپس دوران هخامنشی، اشکانی و ساسانی. کسانی که با زبان اوستایی آشنایی دارند به خوبی آگاه‌اند که اشعار منظوم یشت‌ها و گاثاها در نهایت فصاحت و بلاغت و از لحاظ آهنگ کلام و معنی و محتوا در حد اعلای تصور، تفکر و پندار است. مهریشت و چند یشت دیگر که در آن‌ها سخن از پهلوانان و پادشاهان اساطیری ایران ِآریایی در میان است، متعلق به ده‌ها قرن پیش از زرتشت است و بدین ترتیب، میزان قدمت این سروده‌ها به تعیین زمان زرتشت بازبسته است که به بیش از شش هزار سال پیش از میلاد مسیح می‌رسد. این سرودها به قطعه‌های سه لختی (سه مصراعی) تقسیم شده‌اند و بعضی دارای قطعه‌های چهار لختی است. در گاثاها، قصیده یا غزل طولانی به طرز اشعار عروضی دیده نمی‌شود، بلکه نوعی از ترکیب‌بندهای بدون بند است. گذشته از گاثاها و بخش‌هایی از یشت‌ها، اسطوره‌ها و قصص دینی و روایات پهلوانی، ترانه‌ها و امثال و نقش و نگارهای داستان‌وار بر روی سنگ و سفال و سکه‌ها و کتیبه‌های دوران باستان نیز یافت می‌شود که چون در آن‌ها پرتوی از مجاز و خیال و آرمان‌خواهی موجود است، می‌توان آن‌ها را در زمره‌ی آثار ادبی دوره‌ی باستان قرار داد.
ادبیات فارسی در روزگار پارت‌ها (اشکانیان) گسترش یافت. کتاب‌ها و منظومه‌های چندی نظیر درخت آسوریگ، ویس و رامین و اصل حماسه‌ی یادگار زریران از متن‌های ادبی پارتی است که تا امروز برجای مانده است. علاوه بر متون مانوی از ادبیات ساسانی یا فارسی میانه در دو زمینه‌ی دینی و غیردینی آثار بیش‌تری در دست است: بندهشن، ارداویراف‌نامه و دین‌کرد از زمره‌ی آثار دینی و یادگار زریران، کارنامه‌ی اردشیر بابکان و رساله‌ی خسرو کواتان و ردیک از شمار آثاری است که به پارسی میانه (پهلوی ساسانی و اشکانی) بر جای مانده، هر چند برخی از آن‌ها پس از سقوط دولت ساسانی و در دوره‌ی اسلامی پدید آمده است. اندرزنامه‌های بازمانده از دوران ساسانی و پس از آن نیز بر غنای ادب ساسانی و میراث فارسی افزوده است.
 از کتاب مذهبی زرتشتیان در زمان هخامنشیان دو نسخه‌ی رسمی موجود بود که یکی را اسکندر ضمن آتش‌زدن کاخ‌های سلطنتی پارس سوزاند و نسخه‌ی دیگر به دست یونانی‌ها افتاد و آنان پس از استفاده از قسمت‌های علمی آن که به نجوم و پزشکی و موسیقی و مانند این‌ها مربوط می‌شد، آن را از بین بردند. کهن‌ترین قسمت اوستا که سروده‌های خود زرتشت است، هنگام نیایش اهورامزدا به آهنگ و آواز خوانده می‌شود و این قدیمی‌ترین میراث مدون ما در شعر و موسیقی است. در دوره‌ی ساسانیان که سخت پای‌بند مذهب و دستورات کتاب مقدس اوستا بودند، مراسم جشن مهرگان به بهترین وجه و با شکوه تمام انجام می‌شد. در این دوره سرایندگان موظف بودند که برای هر روز خاص مذهبی آهنگی نو بسازند و با سروده‌ی شاعران درآمیزند و بنوازند و بخوانند. تمدن و فرهنگ این دوره، آخرین تجلی تمدن و صنعت و هنر کهن ایران و مکمل تمدن هخامنشی بود.
بنا بر مدارک موجود، جشن‌های علمی و فرهنگی و هنری عهد ساسانیان به مراتب بیش‌تر از ادوار قبل بود، از جمله جنبش علمی ــ هنری که در زمان انوشیروان به منتهای درجه‌ی خود رسید و هنر موسیقی که از زمان اردشیر بابکان مورد حمایت و توجه قرار گرفته بود و در زمان بهرام گور و خسروپرویز رو به پیشرفت و ترقی نهاد. هنر موسیقی در روزگار ساسانی تا آن‌جا رشد یافت که علاوه بر آوازها، که دارای اسمی ویژه بودند، ترانه‌های ضربی که برای شعر ساخته نشده بودند نیز نامی داشتند، مانند پیش‌درآمدهای امروزی.
ادبیات فارسی دوره‌ی اسلامی، که پس از وقفه‌ی کوتاه از نخستین سده‌های دوره‌ی اسلامی با الفبای عربی عرضه شد، در واقع دنباله‌ی ادبیات پیش از اسلام بود، به اضافه‌ی برخورداری وسیعی از حوزه‌ی مفاهیم اسلامی و اقتباس از عناصر و مواد ادب عربی. این بخش از ادبیات که بیش‌تر به «فارسی دری» شهرت یافته است، به صورت رسمی و گسترده از دوره‌ی سامانیان آغاز شد در حالی که به صورت ابتدایی و غیررسمی و با حمایت از شعر و شاعری فارسی در دوره‌ی صفاریان نیز ادامه داشت.
اسنادی در دست می‌باشد که شعرهای بعد از اسلام، دنباله‌ی اشعار قبل از اسلام است و تا مدتی این نوع اشعار در هجاهای هشت‌گانه به زبان محلی که آن را « فهلوی» و جمع آن را «فهلویات» می‌گفتند، در ایران رواج داشته است. اما این‌که قصاید و غزلیات به زبان «دری» از کجا آمد و اعراب این قصاید خود را از کجا آورده‌اند و این‌که ایرانیان تا  چه حد از اعراب تقلید کرده‌اند، محتاج به شرح مبسوط و مشروحی است که از عهده‌ی این مقاله خارج است. اما برخلاف آن‌چه که شهرت دارد باید گفت که شعر عرب تکمیل شده‌ی اشعار هشت‌هجایی و با قافیه‌ی اواخر عهد ساسانی است و معنی ندارد عرب بیابانی که به تصدیق خود تا اوایل اسلام موسیقی نداشته و این فن را از اسیران و غلامان ایرانی و رومی آموخته و یا از بنایان ایرانی که مشغول ترمیم خرابی‌های خانه‌ی کعبه (در زمان عبدالملک مروان) بوده‌اند فرا گرفته است، شعر موزون عروضی را ــ كه خود نوعی از موسیقی است، آن هم با آن كمال و نظم بی نظیر ــ دارا باشد، مگر این‌كه مدعی شویم در عهد ساسانی این نوع شعر (شعر عروضی و قافیه‌دار) در ایران موجود بوده و اعراب از آن‌رو شعرهای خود را به وجود آورده‌اند.
 نتیجه‌ی فنی این می‌شود كه شعر هجایی ایران در مدت چهارصد - پانصد سال تكمیل شده و در اواخر دوره‌ی ساسانی به حد كمال شعر عروضی رسیده، و اعراب، آن قسمت مكمل را از ایرانیان قبل از اسلام یا بعد از آن آموخته‌اند. پس باید بگوییم اعراب قبل از اسلام شعر عروضی نداشته‌اند، و این اشعار بعد از اسلام ساخته شده و به قبل از اسلام منسوب شده است و در تأیید این دعوی، خود ادبای قدیم و جدید عرب هم چیزهایی گفته‌اند.
عروض ایرانی پایه و اساس عروض عربی است؛ زیرا عرب موسیقی نداشته تا عروض داشته باشد. عروض عرب از زمان خلیل ابن احمد ایرانی که آن را برای زبان عرب با استفاده از عروض و بحور اوزان شعر فارسی بر قواعدی نهاد، تا امروز هم‌چنان بر همان حال ایستاده و هیچ‌گونه تنوعی از سوی سرایندگان عرب در آن راه نیافته است و این خود بهترین و بارزترین سند معتبر بر این است که عرب عروض نداشته است زیرا اگر در این فن ابتکاری داشت همانند ایرانیان به ابداع و ابتکار می‌پرداخت؛ نه آن که در این فن جامد، خشک و بی‌حرکت بر جای می‌ایستاد!
هر چه هست ایرانیان از دو مبدأ، شعر عروضی خود را به دست آورده‌اند: اول از طریق تكامل قطعه‌های هشت‌هجایی قافیه‌دار و تفنن در پیدا كردن وزن‌های مشابه، توانسته‌اند دوبیتی و قطعه و مثنوی و غزل‌های موزون خود را بسازند. دوم از راه تقلید، اشعار عرب را در قصاید، زیادتر از باقی اقسام شعر از غزل و دوبیتی و رباعی و قطعه و مثنوی فارسی می‌بینیم و هر چه دوره‌ی شعر فارسی از لحاظ تاریخ وسعت پیدا می‌كند، اثر تقلید شعر عرب هم در اشعار فارسی وسیع‌تر می‌شود و از قصیده به سایر اقسام سرایت می‌نماید.
اوزان گوناگون در زمان صفاریان و سامانیان به قدری وسعت دارد و به حدی از وزن‌های متداول عربی دور است، كه انسان را به یاد شعرهای هجایی قدیم می‌اندازد، ولی هر چه پایین می‌آییم از گوناگونی اوزان عروضی كاسته و بحور، به بحور عربی نزدیك می‌شود و تنوع قدیم به یك‌دستی و جمود تبدیل می‌گردد، یعنی آن اختلاف فاحش كه بین اوزان شعر و بحور عربی و فارسی است كم‌تر می‌شود و این نكته بسیار دقیق، دلیل دیگری است كه شعر عروضی فارسی در اصل زاییده‌ی اشعار هجایی محلی بوده و به‌تدریج، تقلید از عربی آن را به صورت كاملاً عروضی درآورده است.


منابع:
1. تاریخ هشت هزار سال شعر ایران، رکن‌الدین همایونفرخ، تهران، 1370 ش
2. سبک‌شناسی زبان و شعر فارسی، محمدتقی ملك‌الشعرا بهار، كیومرث كیوان، 1377
3. ادبیات فارسی در یک نگاه (مقاله)، دکتر محمدجعفر یاحقی
4. تاریخ موسیقی و شعر ایران قبل از اسلام، منبع: اینترنت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...