برشی از یک گفت‌وگو

تذکرات نقدگونه
و دو یادکرد از حسین منزوی
گفت‌وگوی محدثی خراسانی با ساعد باقری

ساعد باقری: چند وقت پیش، در شب شعری که با سهیل شرکت کردیم، بحثی بین چند شاعر جوان در گرفته بود. یکی از آن‌ها، اعتراض می‌کرد که روی بنر تبلیغاتی، چرا اسم من بعد از اسم فلانی آمده است؟ به سهیل گفتم آن سال‌ها اصلاً من یادم نمی‌آید که این چیزها یک‌بار هم در آن همه‌شب شعر و مسافرت‌های شعری که ما داشتیم مطرح شده باشد. اعتراض من به این جوان‌ها نیست که این چیزها را مطرح می‌کنند، بلکه سؤال من این است که آن سال‌ها ما در چه احوالی بوده‌ایم که اصلاً این چیزها به ذهن‌مان هم خطور نمی‌کرده و اصلاً برایمان موضوعیت نداشته است. این روزها متأسفانه این حس وحال‌ها کم است و اعضای یک انجمن، با اثر دوست هم‌انجمنی خودشان بی‌رو در بایستی برخورد نقادانه ندارند. ممکن است در نقد شعر شاعری که از دسته‌ی آن‌ها نیست ملاحظه نکنند، اما در داخل مجموعه‌ها، مثل آن سال‌ها نقد صریح صورت نمی‌گیرد.
شاید یکی از ارزشمندی‌های جلسه‌ی نقد و بررسی حوزه و مراودات دوستان، اعتماد و احترامی بود که برای نقد هم داشتیم.
بارها شده بود که شعر تازه سروده‌ای را که شب تا صبح بی‌تابانه منتظر بودیم تا برای یکی از دوستان بخوانیم و فکر می‌کردیم شاهکار ادبی است، وقتی برای دوستان می‌خواندیم و مثلاً می‌گفتند الان پاره کن و دور بینداز و هیچ جای دیگر نخوان، با کمال اطمینان قبول می‌کردیم. از طرف دیگر، بعضی وقت‌ها در نقدها، بحث‌های جدّی و دامنه‌داری مطرح می‌شد که تا هفته‌ها ادامه پیدا می‌کرد و طرفین بحث، تا هفته‌ی بعد برای اثبات ادعای خودشان مطالعه می‌کردند و ادلّه محکم‌تری می‌آوردند.

محدثی خراسانی: اگر به یاد دارید، یک نمونه مثال بزنید.

ساعد باقری: نمونه، بحثی است که درباره‌ی یکی از شعرهای سید در گرفت. سید شعری گفته بود با عنوان «پنج سرود» و تقدیم کرده بود به شهید جمشید بروجردیان که از دوستانش بود و بعدها از بستگانش شد. در شعر، عبارتی بود به این صورت: «مرده‌پرست نیم که اگر نه این‌چنین بود خود را می‌پرستیدم». حسین منزوی گفت حرف «نه» اضافه است و باید بگویی: «مرده‌پرست نیم که اگر این‌چنین بود خود را می‌پرستیدم». بحث جدّی در گرفت و من گفتم شاعر می‌گوید: مرده‌پرست نیستم، اگر نه چنین بود که مرده‌پرست نیستم، یعنی موضوع به «چنین» بر می‌گردد، «چنین» گزاره‌ی ما به ازای آن جمله‌ی بالایی است، که «مرده‌پرست نیم» باشد. این بحث تا دو ماه ادامه داشت و بچه‌ها از متون قدیم مثل رساله‌ی قشیریه، قابوس‌نامه و اسرارالتوحید مثال می‌آوردند که این کلمه «چنین» از چه نوعی است و شیوه‌ی درست به‌کار گرفتن آن چگونه است؛ حال آن‌که بحث، با تمام طول و تفصیل‌اش، بحثی دوستانه بود.
باز یادم هست که یک‌بار بحثی درگرفت بین حسین منزوی و حسین آهی، که البته آقای آهی دوست ندارد من نقل کنم، اما من نقل می‌کنم. در آن سال‌ها، استاد آهی درس عروض می‌داد، و توی برنامه‌های رادیو تلویزیونی آن‌روزها هم، با زبان کهن برنامه اجرا می‌کرد. یک‌روز که آهی وارد جلسه شد، حسین منزوی به مزاح رو به آهی کرد و گفت: «حسین! این چه زبانیه که تو برنامه‌ها به‌کار می‌گیری؛ نمی‌شه با زبان آدمیزاد حرف بزنی؟». آهی با همان ادبیات خودش، به نحوی به منزوی این نکته را یادآور شد که تو باید چه مشقاتی را متحمل شوی، البته با ایما و اشارات مخصوص بچه‌تهرانی‌های قدیم، تا این زبان را دریافت کنی و یک‌مرتبه فضا شعله‌ور شد. ما فکر می‌کردیم که تا سال‌ها این دو با هم قهر خواهند بود، اما بعد از چند دقیقه، حسین آهی آمد و رو به جمع کرد و در حضور منزوی گفت: من از حسین منزوی، شاعری که او را چون جان می‌دارمش، عذر‌خواهی می‌کنم. من اشتباه کردم و خواهش می‌کنم که اولاً ایشان مرا ببخشایند و ثانیاً این موضوع از این جلسه خارج نشود؛ که البته من به خواهش دوم ایشان، الان عمل کردم! ببینید حتا در موضوع یک برنامه‌ی تلویزیونی این‌گونه تذکرات نقدگونه با شدت تمام گوشزد می‌شد و دوستی‌ها هم ادامه داشت...

متن کامل گفت‌وگو: این‌جا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...