نقد خودمانی
جامعهشناسی خودمانی (نقش ما در آینه)، حسن نراقی، نشر اختران، چاپ سوم، ۱۳۸۱، ۱۵۵ صفحه، تیراژ ۳۳۰۰ نسخه، ۱۰۰۰ تومان
کتاب «جامعهشناسی خودمانی» با عنوان فرعی «نقش ما در آینه» کتابیست از حسن نراقی که به آنانی تقدیم شده که هرگز «حقیقت» را به پای «وجاهت» قربانی نکردند.
حسن نراقی در این کتاب به انتقاد از رفتارهای فردی و اجتماعی ایرانیان پرداخته چرا که به گفتهی هم او به اندازهی کافی دیگران محاسناش را برشمردهاند. نراقی در بخشی از مقدمهی کتاب با آوردن چکیدهیی از برخی گزارشها و اخبار منتشر شدهی روزنامهها در سالهای گذشته، به برخی از ناهنجاریها و کاستیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نظری میاندازد و مینویسد:
«... اخبار خیلی رضایتبخش نیستند. بیایید واقعیات را با چشم باز بنگریم، عمق فاجعه را و عمق درد را بشناسیم و بپذیریم که همهی این دردها از استعمار نیست، از قانون نیست، از فلان حزب نیست، حتا از آمریکا هم نیست و از شوروی سابق هم نبود. زهر و پادزهر، هر دو، در همینجاست. بیایید صادقانه بپذیریم».
این کتاب بیش از آنکه یک اثر تحقیقی یا آکادمیک باشد، به اذعان خود نراقی درددلیست توأم با تلخیِ گزندهی حقیقت و بالنتیجه دلآزار؛ و هدفاش القای ضرورتیست برای اهل فن تا خود علمیتر و موشکافانهتر به بررسی و جبران کاستیها برآیند. به یک جمله شاید بتوان گفت که این کتاب کمحجم اما پرمحتوا و جسورانه، با بیانی ساده، خودمانی و قابل درک، خواننده را به «خوداندیشی» وا میدارد و از زاویهای نوتر و البته بیغرض مینماید که ما ایرانیان چگونه مردمی هستیم و دارای چه خصوصیتی؟ و لپ کلام اینکه میگوید: «نقش و تأثیر اصلی، مال خودمان است».
نویسنده جابهجا بر این نکته انگشت نهاده که باید پذیرفت استعمار و استبداد معلول عقبماندگی خود ما بوده و نه علت آن؛ و بنابراین به گونهای القا شده که عقبماندگیها، بدبختیها و فلکزدگیهای ما ایرانیان، حتا اگر در برهههایی ناشی از استعمار بوده، باز دلیل اصلیاش به خود ما بازمیگردد و: «از ماست که بر ماست». متن ویرایش نشده، رسمالخط نایک دست و نشانهگذاریهای اغلب اشتباه از معایب قابل چشمپوشی کتاباند. طرح روی جلد با بندرخت و گیره و تکههای (احتمالاً لباس) آویزان بر آن، کار علی عابدیست که نراقی در یادداشت بر چاپ دوم کتاب آن را گویای این گفتهی سعدی میداند: «هیچکس بیدامن تر نیست لیکن پیش خلق/ باز میپوشند و ما بر آفتاب افکندهایم».

اضافه بر اینکه پروراندن و حاشیهنویسی بر دست آخر پانزده مشخصهی زشت و منفور اغلب ایرانیان را برای راقم نیز سادهتر و برای خواننده گیراتر کردهست، چنان که در فصلهای بعد و بعد به دور تکرار همان مؤلفهها و مشخصهها میافتد و گاهی نیز به بزرگنمایی همان مکررات دست میزند؛ البته با حربهی شعر یا نقلقولهایی از این یا آن نویسندهی «ناقد ایرانی».
انگار نراقی از نکاتی گفته که ما تاکنون حتا جرأت ابراز آن را نداشتیم؛ و به حق، او عیبها را بیهیچ مصلحتاندیشی به رخ میکشد تا بلکه به خود بیاییم و از تعریف و تمجیدهای بیمورد، بیهوده از جا به در نیاییم و یابو برمان ندارد!
نراقی میخواهد بگوید: بیخود دلات خوش است به اینکه: عادل، اصیل، پرکار و چهوچه هستی. بیدار شو که با تاریخ بیگانهیی. حقیقتگریزی و پنهانکار! ظاهرسازی و قهرمانپرور! استبداد زدهیی و خودمحور! برتری جوی و بیبرنامهیی! ریاکاری و فرصتطلب! احساساتی هستی و شعار زده! متوهم و مسؤولیت ناپذیری! قانون گریزی و متوقع و و و خود برتربینی!
هندوانه زیر بغل دادنهات افیونی بوده تا مسایل و مشکلات را نادیده بگیری و همین بشوی که هستی.
بیدار شو!
این یادداشت پیشتر در هفتهنامهی مهرزنجان شمارهی ۳۰، یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۱، ص ۴ منتشر شده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر