ایران- تركیه و پای طاووس برزیل!
محمدرضا پریشی
اینكه: صد و خردهای تا شركت ریز و درشت آمریكایی و كانادایی به دولتهایشان پیوستهاند و سرمایههایشان را دارند از كشورمان خارج میكنند و یا از آن طرف: شركتهای بزرگ نفتی آمریكایی بدون توجه به تحریمهای مصوب به كار خویش در ایران ادامه میدهند یك دعوای ژورنالیستی (البته از نوع زرگریاش) بیش نیست. سردمداران چماق به دستان آنطرف به همراه تمام مدعاهایشان كه اتفاقاً راست هم هست، جمهوریخواهان و پنتاگون و ارگان رسانهییاش فاكس نیوز هستند و در این سو نیز رییس جمهور محترم با كیهان و آی.آر.آی.بی. یك تنه در برابر استكبار جهانی به سركردگی دولت سایهی امریكا ایستاده است.
جالب اینجاست كه اتفاقاً مدعای دو طرف هم در باب كامل نبودن تحریمها درست است. ولی انگار این معادله در نظر برخی آنقدر مساوی و حلاش راحت و بیمجهول است كه از حواشی مهمتر از متن این واقعه غافل ماندهاند.... و آن نه پیوستن شركت معظمی مثل تویوتا به این تحریمها كه پیوستن برزیل به آمریكاست. قطعاً حادثهی چنین شوكهكنندهای اگر در حوزهی سیاست خارجی هر كشوری رخ میداد به سان یك زلزله تار و پود دولت و یا حداقل وزارت خارجه را در هم میآمیخت.
به عمق فاجعه نیك بنگرید: آقای احمدینژاد نمیدانم بر اساس كدام اصل از اصول منفعتدار ملی وقتی در سالهای اول ریاستش موفق به نجات ملت و ملك خویش گردید، به سان یك ناجی البته با هالهیی درخشان در گرد صورت و یار وفاداری چون مهندس رحیممشایی در كنار خویش با شعار گفتوگوی فرهنگها، نه تعامل با فرهنگها، قدم بر خاك كشورهای آفریقایی فقیر و آمریكای لاتینی مقروض و درگیر در بازیهای سیاسی گذاشت و رؤسای اكثراً ماركسیست آنها را -كه به فتوای تمامی بزرگان كافرند و غیرقابل معاشرت- به سان یك برادر در آغوش كشید. این كار نه یك بار كه بارها بین مقامات ایران و مقامات آن كشورها كه از یافتن شریك تجاریای چون ایران در پوست خود نمیگنجیدند، تكرار شد. به گونهای كه مردم گرسنه و حسرت به دل یكی از این كشورها آنقدر به استقبال احمدینژاد آورانده شده بودند كه حتا اسم كوچك رییس جمهورمان را حفظ شده و فریاد میزدند و آقای احمدینژاد را در استمرار رؤیاهایش تشویق میكردند.
و یا از یاد نبردهایم رییس كمونیست یكی از این كشورها را كه به مدد بوق و كرنای رسانههای وطنی حتا امر چنان بر خودش هم مشتبه شده بود كه برای مدتی نقش لیدر و رهبر ضدامپریالیستی كل كشورهای آمریكای لاتین و آفریقا را بر عهده گرفته بود و عجبا كه به عینه دیدیم كه چگونه تاب مقاومت در برابر گروهی از مخالفان داخلیاش را هم نداشت.
واقعاً از چنین رؤسای ابنالوقتی كه حتا شجاعت ایستادن بر سر ایدیولوژی خویش را هم ندارند و برای چاپلوسی و عوامفریبی وقتی به ایران میآیند چفیه میاندازند و با مشت گره كرده آمریكا را دشنام میدهند و حتا در سفرهاشان به ایران مشتاقتر از خود ایرانیان به زیارت قطب قلوب تمام ایرانیان -حضرت امام رضا- هم میروند چگونه میتوان چشم یاری داشت؟
نكتهی جالب اینكه در بررسی این كشورها میبینیم كه جز ژستی ضدسرمایهداری آن هم به شكلی رقیق و سطحی و بدهیهای كلان و نیز اقتصادی درهم پیچیده و وابسته نقطهی اشتراك دیگری ندارند. واقعاً چنین كشورهایی كه نه باهم و نه با ما كوچكترین تشابه و اشتراك نظری ندارند چگونه میتوانستند فشار جهانی بر روی برنامه هستهای ایران را كم كنند؟
پیوستن برزیل به كشورهای تحریم كننده ایران دور از انتظار نبود. مسألهی باور نكردنی این است كه چگونه مقامات كشوری مثل ایران در این بازی ساده چنین شكستی را متحمل شدند؟ كشوری كه هم در مدعا و هم در عمل طی این سی سال نشان داده كه در مهرهچینی و حركت دادن مهرهها چیزی كم از تیورسینهای غربی ندارد، چطور میشود كه به ناگاه تمام كارتهای شانس خود را روی بازندهها سرمایهگذاری میكند؟
ورود تركیه به مذاكرات هستهای تهران از زوایای گوناگونی پذیرفتنی بود. ازطرفی حسن همجواری و همسلیقگی طولانی مدت با ایران و نیز نزدیكی روز افزون تركیه به غرب و پیوستن قریبالوقوعاش به اتحادیهی اروپا همچنین حاكمیت اسلامگرایان در سالهای اخیر كلاً از تركیه كشوری دوست و قابل اعتماد برای ایران ساخته است. این دوست قدیمی مدتها پیش از شكلگیری آن مثلث ناموفق تهران با تكیه بر اعتمادی كه هم اروپا و هم ایران به او داشتند پیشنهاد میانجیگری را بین ایران و كشورهای گروه 5+2 مطرح كرد كه گرچه همان زمان جدی گرفته نشد اما به نظر میرسد نقش پنهان مهمی در به تعویق انداختن آغاز تحریم و نیز ایجاد شكاف بین سران فرانسه و آلمان از یك سو و آمریكا و انگلیس و كانادا از دیگر سو داشته است.
پس میتوان گفت بازی با مهرهی تركیه اگر برای ایران متضمن سود هم نبود ضرر هم نداشت. اما در این میان برزیل اوضاع بد و حتا نگران كنندهای دارد. اینكه تراز مالی برزیل همیشه حاكی از بدهیهای وحشتناك بوده و اكنون برزیل اگر بدهكارترین كشور دنیا نباشد قظعاً جزو پنج كشور اول دنیاست، امری واضح است كه به خودی خود دلیل محكمی است برای اینكه نتوان به برزیل اطمینان كرد. حال چگونه است كه رییس چنین كشوری - با اوصاف مذكور- وارد ماجرایی میشود كه خود نیز میداند سرابی بیش نیست. رییس این مملكت نزدیك یك سال با به بازی گرفتن افكار عمومی حتا تا بدان جا پیش رفت كه ادعا كرد: برزیل آمادهی همكاری با ایران در ساخت نیروگاههای هستهای است!!
ادعای سرمایهگذاری مقروضترین كشور جهان در گرانترین پروژهی انرژی دنیا آن هم نه برای خود كه در یك كشور دیگر كه دو قاره آن طرفتر است از شوخیهای سر كوچه و بازار هم سخیفتر بود و در هر ذهنی جز این را متبادر نمیكند كه برزیل هدفی جز پر كردن كیسهی هوسهای خود نداشته است. اما تأسفبارتر آنجاست كه در تمام این مدت رسانههای وطنی در مقابل این عوامفریبی آشكار كه از همان ابتدا پای طاوسش از زیر قبا بیرون افتاده بود چنان هلهله و پایكوبیای به راه انداختند كه تمام صداهای مخالف منتقدان را خفه كرد. حال در مقابل چنین شكست دیپلماتیكی بجا و كاملاً مورد انتظار بحق مردم است كه مسؤولان مسبب این امر با پذیرش مسؤولیت بهجای فرافكنی و یا تخفیف موضوع به پاسخگویی پرداخته و نگذارند این زخم از این عمیقتر شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر