خلاصهٔ گفت‌وگوی امیرحسن چهلتن با مجلهٔ تجربه

عقیده دارم که جهان را ادبیات تغییر می‌دهد
منع فعالیت کانون اقدامی غیردموکراتیک است 

امیرحسن چهلتن در جدید‌ترین شمارهٔ مجلهٔ «تجربه» در گفت‌وگویی با علیرضا غلامی، دربارهٔ بازگشتش به ایران، و حضور در جبههٔ جنگ و حتی وضعیت زندگی و شلوغی‌های شهر گفته است. او از گشایشی که برای چاپ کتاب‌هایش فراهم شده و کمرنگ شدن حضورش در سال‌های اخیر و حساسیت‌ها در دورهٔ گذشته و پاره‌ای موضوعات دیگر مانند فعالیت کانون نویسندگان نیز سخن به میان آورده است.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) سی و دومین شمارهٔ مجلهٔ «تجربه» در حوزهٔ ادبیات شامل چند پرونده است که عبارتند از گفتوگوی بلند با امیرحسن چهلتن، پروندهای به یاد احمد بیگدلی، و پروندهای برای رمانهای نویسندگان جوان مانند «ابن الوقت» اثر یوسف انصاری، «ساعت ویرانی» اثر آرام روانشاد، «کافور پوش» اثر عالیه عطایی و «از‌‌ همان راهی که آمدی، برگرد» اثر فرشته نوبخت.
علاوه بر این، در این شماره داستانهایی از امیرحسن چهلتن، احمد بیگدلی، قباد آذرآیین و سه شعر تازه از رضا براهنی به چاپ رسیده است.
چهلتن در گفت‌و‌گویش با این نشریه در این باره که چرا در چند سال اخیر کمتر در مطبوعات و رسانه‌های ایرانی حضور داشته، گفته است: «از گوشه و کنار به گوشم رسید که به برخی نشریات سپرده‌اند از من یا در‌بارهٔ من چیزی منتشر نکنند. علت دیگر شاید این بود که تنوع نشریات و رشد ژورنالیسم به میدان‌داری آماتورهایی منجر شد که چیز زیادی در‌بارهٔ ادبیات نمی‌دانستند.»
چهلتن در گفت‌و‌گویش با این نشریه در این باره که چرا در چند سال اخیر کمتر در مطبوعات و رسانه‌های ایرانی حضور داشته، گفته است: «از گوشه و کنار به گوشم رسید که به برخی نشریات سپرده‌اند از من یا در‌بارهٔ من چیزی منتشر نکنند. علت دیگر شاید این بود که تنوع نشریات و رشد ژورنالیسم به میدان‌داری آماتورهایی منجر شد که چیز زیادی در‌بارهٔ ادبیات نمی‌دانستند.»
او دربارهٔ رمان‌هایش که در چند سال اخیر مجوز تجدید چاپ نگرفته‌اند و کتاب‌های تازه‌اش که در ممیزی رد شده‌اند، گفته است: «من خوش‌بین هستم. دلیلی برای بدبینی وجود ندارد. ما و غربی‌ها کم‌وبیش مشغول تجربه یک "زمان" مشترکیم. هر چه جلو می‌رویم بیشتر به یک شهروند جهانی تبدیل می‌شویم. نوشتن مثل هر کار دیگری در یک محیط عمومی اتفاق می‌افتد، یعنی کم‌کم به این سمت می‌رویم که هر عمل هنرمندانه‌ای بالقوه با یک مخاطب جهانی روبه‌روست.»
چهلتن گفته است: «با اینکه در مورد نوشته‌های خودم گشایش ناچیزی ایجاد شده، ولی هنوز ناامید نیستم. وضع من با هفت هشت سال گذشته هیچ تغییری نکرده. سه سال است که کتاب‌های من امکان تجدید چاپ ندارند. الان سه سال است هر کتابی که از من تمام می‌شود، دیگر امکان تجدید چاپ ندارد.»
چهلتن گفته است: «من به‌عنوان یک رمان‌نویس عقیده دارم که جهان را ادبیات تغییر می‌دهد، ولی این در درازمدت حاصل می‌شود. ادبیات برای این نیست که یک شاه برود و شاه دیگری بیاید. ادبیات این توانایی را ندارد. فکر می‌کنم حکمرانان همیشه اغراق کرده‌اند دربارهٔ توانایی ادبیات. اما همین که ادبیاتِ صدر مشروطه یکی از اهدافش را نو کردن جامعه اعلام کرد، گرفتاری‌های ما شروع شد.»
چهلتن همچنین گفته است: «تغییر ذائقهٔ مردم به عهدهٔ امواج ماهواره‌ای‌ست؛ نه کتاب‌هایی با تیراژ فقیر. اصلاً مخاطب ادبیاتی که مورد سوءظن قرار دارد، کتابخوان‌هایی هستند که ادبیات را برای کسب لذت و دریافت حکمت مستتر در آن می‌خوانند نه برای کسب اطلاعاتِ پشت پرده. امروز همه چیز در جلوی پرده اتفاق می‌افتد.»
امیرحسن چهلتن که دو سال از زندگی‌اش را در جبهه‌های جنگ گذرانده و تاکنون دربارهٔ آن سال‌ها صحبت نکرده، دربارهٔ تجربه‌اش از جنگ و جبهه گفته است: «در اولین سفرم، وقتی به ایران برگشتم، جنگ شروع شده بود و می‌دانستم که اگر به ایران برگردم باید سربازی بروم. موضوع به این مهمی مرا از بازگشت منصرف نکرد. من آمدم و سال بعد هم رفتم سربازی. آن موقع جاده (جنگ) یک‌طرفه بود. طبقهٔ متوسط به بالایی که امکاناتش نسبتاً فراهم‌تر است تا طبقهٔ فرودست دنبال این بود که (از ایران) برود. اما من آمدم و رفتم جبههٔ جنگ و هرگز هم پشیمان نشدم.»
چهلتن در پاسخ به این سؤال که چه چیزی او را در آن سال‌‌ها به جبهه کشاند گفته است: «من به عبور سرباز اجنبی از مرزهای کشورم حساسم. اما وقتی سربازی‌ام را شروع کردم، اوضاع فرق می‌کرد. عملیات فتح‌المبین انجام شده بود و نیروهای ما دست بالا را داشتند.»
چهلتن در پاسخ به این سؤال که خشونت روایت‌شده در رمان‌هایش از کجا ناشی شده گفته است: «جامعهٔ ما جامعهٔ خشنی است و تصادفاً چنین نیست. سر بریدن حیوانات در ملاءعام، عادی کردن خشونت است. به همه‌مان لطمات روحی وارد شده به خاطر اینکه محیط زندگیمان خیلی صلح‌جویانه نیست. خود این همه سروصدا و رانندگی وحشتناک در خیابان‌های تهران، بی‌ملاحظگی، رفتار تهاجمی، همه از مظاهر خشونت هستند. من هرگز نتوانسته‌ام از ازدحام، خشونت و جنون همگانی این شهر خود را جدا کنم.»
او دربارهٔ اضطراب‌های زندگی شخصی خود گفته است: «من نگران این بوده‌ام یا هستم که پای سرباز اجنبی به خیابان‌های تهران باز بشود. این اضطراب‌ها و نگرانی‌های اجتماعی من است. وقتی اخبار را دنبال می‌کنم. از دامنهٔ بعضی خصومت‌ها وحشت می‌کنم. خاورمیانه یک گلولهٔ آتش است. وقتی می‌بینم طرفین دعوا این همه نسبت به هم نفرت می‌ورزند مضطرب می‌شوم. می‌گویم نکند یک نزاع جدی در کمین ماست.»
نویسنده‌ٔ رمان «خیابان انقلاب» در پاسخ به این سؤال که آیا او کانون نویسندگان را مجمعی سیاسی می‌داند یا نه گفته است: «کانون نویسندگان متأسفانه در حالت واکنشی قرار دارد و مادامی که ممنوع است، چنین خواهد بود. منع فعالیت کانون اقدامی غیردموکراتیک تلقی می‌شود که خود یک اتهام سیاسی‌ست.»
نویسندهٔ رمان «سپیده‌دم ایرانی» دربارهٔ زندگی فردی خودش گفته است: «من اراده می‌کنم که زندگی‌ام را به نفع خود تغییر بدهم، به نفع ایده‌ها، آرمان‌ها، خوشبختی، سلامت و سعادت خودم. ممکن است بر اطرافیانم تأثیر بگذارم اما این تأثیر خیلی محدود است. شما هم سعی می‌کنید جهان را به نفع خودتان تغییر بدهید. این کاری است که همه می‌کنیم.»
او در پاسخ به این سؤال که آیا خودش را روشنفکر می‌داند، گفته است: «واقعاً درباره این مسائل فکر نمی‌کنم. گاهی متوجه شده‌ام علائق من با علائق اکثریت قابل ملاحظه‌ای از مردم متفاوت است. موضوعاتی که مورد توجه من است، مورد توجه بسیاری نیست.»
چهلتن گفته است: «من جزئی از جریان عمومی این شهرم. اما این را هم می‌دانم که روی‌هم‌رفته لذت‌های من لذت‌های عموم مردم نیست. چیزهایی که عموم مردم را غمگین می‌کند، گاهی اوقات مرا غمگین نمی‌کند. از این نظر تفاوت قابل ملاحظه‌ای به وجود آمده است.»

منبع: با تغییر تیتر از خبرگزاری کتاب (به دلیل حذف خبر از تارنمای خبرگزاری cache آن در پیوند نقل شده است.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Related Posts Plugin for WordPress, Blogger...